«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ شهریور ۶, جمعه

بیسواد تنقیه نه! تنفیذ! ـ بازانتشار

امروز به دیدنم آمده است. یازده دوازده ساله بود که از ایران به اینجا آمده و اکنون دو برابر آن سن و سال را در این کشور گذرانده و کمی هم جهان دیده شده است. خوشبختانه زبان پارسی را با آنکه چندان به کار نمی برد، از یاد نبرده و می تواند کم و بیش شیرین سخن بگوید؛ ولی خواندن و نوشتنش چندان خوب نیست و گاهی گیر می کند. دیروز، روز تنفیذ ریاست جمهوری در ایران بود. صفحه ی اینترنتی که باز کرده ام، نوشته ی کوتاهی همراه تصویرهای «رهبر بیش از اندازه فرزانه»، آخوند ریش حنایی که به گمانم یادش رفته برای این مراسم ریشش را حنا بگذارد، «آخوند اُم الفساد والمفسدین» یا همان «عالیجناب بوقلمون» خودمان، «بز عزازیل» که بخت با وی یار بوده و هنوز قربانی اش نکرده اند، فرماندهان نظامی به ترتیب «شکم بسیجِ آزاد مخ»، «عصا قورت داده» و «سرلشگرِ جنگ ندیده» و همچنین «یادگار دست دوم امام» و بسیاری دیگر حضور دارند. حتا آن «جن گیر حکومتی» هم که نزدیک بود کار دستِ نظام بدهد با چهره ای درهم و بُغ کرده در میان مهمانان نشسته و در اندیشه های پریشان خود شناور است.
به وی که آمده، می گویم، بخوان ببینم چه نوشته است. سطر نخست را هنوز درست نخوانده، من از روی مبل به روی میز و سپس به زمین پرتاب شده و همچنان می خندم:
ـ دیروز مراسم تنقیه ...‌

به وی می گویم:
ـ بیسواد تنقیه نه! تنفیذ ... دو سه زبان یاد گرفته ای؛ ولی، زبان فارسی یادت رفته ...
دوباره به صفحه خیره می شود و پوزش می خواهد:
ـ بله ببخشید ... ولی این کلمه [تنفیذ] یعنی چه؟

برایش توضیح می دهم و می گویم واژه ای تازی همریشه با واژه ی «نفوذ» است؛ آرش آن نفوذ کردن چیزی در  چیز دیگر و از آن رد شدن است.
در حالی که نیشش بازشده، می گوید:
ـ خوب! اینکه فارسی نیست؛ من از کجا بدانم؟! تازه، معنی اش چندان فرقی هم با «تنقیه» ندارد. یادتان نیست، مادربزرگ، بچه که بودیم، هر وقت شکم مان کار نمی کرد، ما را تنقیه می کرد؟!

اکنون، هر دو با هم می خندیم و سرم را به نشانه ی همراهی خم می کنم. سوژه ی خوبی هم برای او شده که پشت سر هم آن را تکرار می کند:
تنفیذ ... تنفیذ ...

ب. الف. بزرگمهر       ۱۳ امرداد ماه ۱۳۹۲

http://www.behzadbozorgmehr.com/2013/08/blog-post_5408.html







هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!