«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ شهریور ۴, چهارشنبه

... خاک بر سر، گل چه می فهمید!

از مادر بزرگ پرسيدم:
هيچوقت پدربزرگ برات گل می خريد؟*

گفت:
نه! خاک بر سر، گل چه می فهمید! سال های آزگار، گُلی در کنار خود داشت تا پژمرده شد. تنها خوب نماز می خواند و خداترس بود! یک روز هم سرش را زمین گذاشت، مُرد و مرا با چندین بچه ی قد و نیم قد تنها گذاشت. الان هم حتمن به خاطر خداترسی و نمازخوان بودنش با گل های تر و تازه ی بهشت ور می ره؛ ولی من هنوز انگشتر عروسیم توی انگشتمه ...

ب. الف. بزرگمهر     چهارم شهریور ماه ۱۳۹۴

* با الهام از نوشته ی زیر در «گوگل پلاس»

از مادر بزرگ پرسيدم:
هيچوقت پدربزرگ برات گل خريده؟

گفت:
همه دامن هايي كه برام خريد، گلدار بود ...


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!