«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ تیر ۱۸, پنجشنبه

چرا تیرباران؟! مغزشویی، روشی سنجیده تر، کارآتر و سازگارتر با دمکراسی است!


تارنگاشت وابسته به امپریالیست های کهنه کار انگلیسی: «بی بی سی»، تصویری از رهبر «جمهوری دمکراتیک خلق کره» درج کرده (پیوست) و زیر آن با برنامی درشت نوشته است:
«مدیر مزرعه پرورش لاک‌پشت به دستور رهبر کره شمالی تیرباران شد»۱ 

برنام یاد شده از آنِ گزارشی بیمایه و ریشخندآمیز است که کسی آن را بی کم و کاست در «گوگل پلاس» درج نموده بود و اینگونه آغاز می شود:
«به نقل از منابعی در کره شمالی گزارش شده است که کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی دستور تیرباران مدیر یک مزرعه پرورش لاک پشت آب شیرین واقع در نزدیک رودخانه تائیپنگ در حومه پیونگ‌یانگ، پایتخت را صادر کرده است. در کره شمالی این نوع لاک پشت مصرف خوراکی دارد.»۲ (برجسته نمایی ها از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

ساختگی بودن گفته از همان آغاز روشن است و آن تارنگاشت که هنوز هم بگونه ای قانونمدارانه باید پاسخگوی درستی یا نادرستی چیزهایی که می نویسد، باشد۳، تنها «به نقل از منابعی در کره شمالی» بسنده نموده است! اگر از بی ادبی نهفته در نوشته که بجای نام رسمی آن کشور، «کره شمالی» بکار می برد، بگذریم که نباید گذشت، روند غیرمنطقی در میان نهادن جُستار نیز دستکم برای کسانی که می کوشند منطقی بیندیشند و راست و سنجیده بنویسند، چشم را می آزارد؛ زیرا هیچگونه هماوندی منطقی میان جمله ی نخست آن بند با جمله ی دوم آن دیده نمی شود.

با آنکه روزنامه نگار به آرش راستین آن نیستم و تاکنون در پیِ دستیابی به درآمد از این راه نیز نبوده ام، اگر کسی بیاید و ادعا کند که این هم یکی از شیوه های کارِ روزنامه نگاری است از وی نخواهم پذیرفت؛ گرچه نیرنگ بکار برده شده از کنار هم نهادنِ دو جمله ی ساده و ناهماوند با یکدیگر، برای مغزشویی گروه کمابیش بزرگی از خوانندگان که به خواندن و باور گزارش و تحلیل بی هیچگونه ژرف بینی بایسته خو گرفته اند، روشن است؛ ترفند و نیرنگی که هیچگونه هماوندی با دانش و فن روزنامه نگاری ندارد و تنها بر بنیاد ساده انگاری خوش باورانه ی خواننده استوار شده و بکار می رود. اگر به چنان خوانندگانی نتوان ایراد گرفت، کارِ چنین میرزابنویس های کم مایه و مزدوری از روزنامه نگار و تحلیلگر رسمی این یا آن روزنامه و رسانه گرفته تا "پژوهشگران" و قلم بمزدان نهادها و دانشگاه های کشورهای امپریالیستی، دامنه ای از بزهکاری های خُرد تا تبهکاری های کلان را دربرمی گیرد و در بسیاری موردها چون همان بند نخست گزارش یادشده، برای چشمی اندکی بیش تر تیزبین و ورزیده، زود روشن می شود که آیا نوشته یا گفته از روی نادانی است یا دانسته و آماجمند برای مغزشویی بکار رفته است.

به هر رو، نیازی به بررسی دنباله ی گزارش «لاک پشت های بی بی سی» نمی بینم؛ تنها اشاره ای بود و بس!     

دیشب که آن گزارش را گذرا و با شتاب خواندم با اندکی برانگیختگی، یادداشتِ سردستیِ زیر را برای درج کننده ی آن در «گوگل پلاس» نگاشتم:
«بی بی سی یاوه می بافد و آن ها نیز با هر آماجی که در سر دارند، همان یاوه ها را پی می گیرند. شوربختانه تر از هرچیز دیگر به خورد مردم دادن دروغ و سفسطه و بزرگنمایی هایی اینچنین و کاربرد شیوه های شناخته شده «شیطان سازی» یا واژگون آن «فرشته سازی» از این و آن، هنگامی است که ننگین ترین قرارداد تاریخ ایران که بخش هایی از آن با توافق کشورهای امپریالیستی پوشیده خواهد ماند، از سوی دولت و رژیم تبهکار، فراقانونی و سزاوار سرنگونی جمهوری اسلامی در حال بسته شدن است؛ قراردادهای رسوای «ژنو» و «لوزان» و هم اکنون «وین» که سرافکندگی تاریخی بس بزرگ تری از قراردادهای «ترکمانچای» و «گلستان» برای ملت ایران به همراه آورده و خواهد آورد؛ ملتی که از دید آن رژیم تبهکار حق دانستن متن کامل آن را نیز ندارند!

در چنین هنگامه ای چه ریشخندآمیز است، چنین تبلیغاتی و تفی سربالا به روی همه ی مزدوران و قلم بدستان مزدور اینگونه رسانه های امپریالیستی و دیگر مزدوران ریز و درشت شان در رسانه های درون و برون ایران ما!

این ها را نیز به حساب آن نگذارید که من گویا دلباخته ی چشم و ابروی آن رهبر هستم که اندامش را دانسته با «فوتوشاپ»، پهن تر از اندازه ی راستین نمایش می دهند و نام آن کشور را با بی ادبی هرچه بیش تر «کره شمالی» می خوانند که خود گونه ای رسمیت بخشیدن به بخش چنگ اندازی شده ی آن کشور در جنوب آن به سردمداری گروهی مزدور و نوکر «یانکی» ها به نام ساختگی «کره جنوبی» است. نام رسمی این کشور، «جمهوری دمکراتیک خلق کره» است و تا آنجا که من آگاهم، در آن مردمی سرفراز، شاد با زندگی رویهمرفته خوب که کسی در آن دلواپس آینده نیست، زندگی می کنند. ضمن آنکه، آن کشور، هنوز سوسیالیستی نیست و اگر بود، نام آن را «جمهوری سوسیالیستی خلق کره» می نهادند و آن ها خود نیز آن را می دانند که تا رسیدن به چنان پله ای، آن هم در شرایطی که هزینه های سنگینی باید صرف دفاع از کشور خود کنند و همه ی این ها برخلاف کشورهای بزرگ سرمایه داری نه تنها برای آن ها سودی دربر ندارد که زیان های بس سنگین برای پیشرفت اقتصادی ـ اجتماعی چنان کشوری دربردارد، هنوز راه نه چندان کوتاهی در پیش است.

من طرفدار موروثی بودن رژیم در این یا آن کشور نیز نیستم و برخی پرسش ها نیز دارم که  با چنین چیزهای پیش پا افتاده ای که رسانه های امپریالیستی ـ سیهونیستی به خورد توده ی مردم کشور ما و جاهای دیگر جهان می دهند، سنجش ناپذیر است؛ ولی با همه ی این ها، بنیاد داوری من درباره ی آن کشور و هر پدیده ی دیگری از سویه ای «عینی» و واقعگرایانه برخوردار است و نمی گذارد که تبلیغات حساب شده و آبزیرکاهانه ی امپریالیستی مغزم را بشوید و بجای آن، آت و آشغال های ضد سوسیالیسم، ضد پیشرفت و ضد دادگری به سود توده های مردم بنشاند. بنیاد جستار در اینجاست و نه آنکه آنجا یا هر جای دیگری را بهشت برین بینگاریم که گویی هیچ دشواری ندارند. دشواری دارند و برخی از آن ها از دیدگاه جغرافیای سیاسی، بس بزرگ تر از دشواری هایی است که ایران با آن درگیر است؛ ولی آنچه برجسته است و من آن را همانگونه، نه کم و نه بیش، جلوی دیدگان شما و بویژه آن کوته بینان طوطی سرشت می نهم، این است که مردم جمهوری دمکراتیک خلق کره، مردمی استوار و سرفرازند؛ برخلاف ما ایرانیان با آن همه دستاوردهای درخشان تاریخی در هر زمینه ی دانش و فن و هنر که هم اکنون اینچنین سرشکسته ایم و بسیاری از مردمان را به چیزهایی بس پیش پا افتاده تر از حقوق از دست رفته شان خشنود نموده اند. این ها را با ناخرسندی بسیار می نویسم و امیدوارم از چنین اوضاعی بیرون آییم. بیگمان مردم ایران سزاوار رژیم، اقتصاد و اجتماعی بس بهتر و سنجش ناپذیر با رژیم تبهکار و فرومایه اسلام پیشگان در کشور ما هستند. ما همه ی نیروی خود را در یگانگی و همبستگی با یکدیگر و ساماندهی و سازماندهی بهتر برای سرنگونی چنین رژیمی بکار خواهیم برد. به آن اطمینان قلبی و دانشورانه دارم. سوخت و سوزی نیز در کار نخواهد بود. ب. الف. بزرگمهر    ۱۷ تیر ماه ۱۳۹۴» «گوگل پلاس»

ب. الف. بزرگمهر    ۱۸ تیر ماه ۱۳۹۴

پی نوشت:

۱ ـ «مدیر مزرعه پرورش لاک‌پشت به دستور رهبر کره شمالی تیرباران شد»، تارنگاشت وابسته به امپریالیست های کهنه کار انگلیسی: «بی بی سی»، ۱۷ تیر ماه ۱۳۹۴

۲ ـ همانجا

۳ ـ در کردار همواره به این یا آن شیوه یا به میخ و به نعل زدن، جای پای فرار نهادن و ترفندهای پلید دیگری زیر پا نهاده می شود.

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!