«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ تیر ۱۳, شنبه

نه جانم! ارزش یک احساس به این بستگی دارد که از کجای آدم برخاسته باشد!


از زبان نیمچه فیلسوف دیوانه سر و پدر ناتنی «فاشیسم»، «فریدریش نیچه» آورده است:
«ارزشِ یک احساس به شدتِ آن نیست؛ به مدتِ آن است.»

از «گوگل پلاس»

می خواستم برایش یادداشت بگذارم؛ ولی ترسیدم آزرده خاطر شود. به همین شوند برای همگی می نویسم که اگر در میان شمار یسیاری از آزردگان و طرفداران آن نیمچه فیلسوف، چند تایی نیز زبان به ناسزا یا نفرین گشود، بزهکاری شان میان همه بخش شده و درست بسان کشتن یک نفر از سوی شمار بیش تری آدم به هر کس پادافرهِ کم تری برسد؛ چنین آدم دادگری هستم من! و اینک آن یادداشت:
نه جانم! ارزش یک احساس، پیش و بیش از شدت و مدت آن به این بستگی دارد که از کجای آدم برخاسته باشد! می دانید که احساس آدمی بجز مغز و قلب و معده و روده می تواند حتا از تخم هایش (در مورد مادینه ها: تخمدان ها!) نیز برخیزد: «احساسی تخمی» که به نوبه ی خود، زمینه ای برای اندیشه و گفتار و کرداری تخمی تر از آن می شود و گاه "فیلسوفان"ی اینچنین پدید می آورد.

ب. الف. بزرگمهر    ۱۳ تیر ماه ۱۳۹۴


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!