«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ تیر ۲۷, شنبه

ایکاش در دیزی ما باز نمی ماند ...


هر وعده که دادند به ما باد هوا بود
هر نکته که گفتند غلط بود و ریا بود

چوپانی این گله به گرگان بسپردند
این شیوه و این قاعده ها رسم کجا بود؟

رندان به چپاول سر این سفره نشستند
اینها همه از غفلت و بیحالی ما بود!

خوردند و شکستند و دریدند و تکاندند
هر چیز در این خانه كه بی برگ و نوا بود .

گفتند چنینیم و چنانیم دریغا ...
اینها همه لالایی خواباندن ما بود !

ایکاش در دیزی ما باز نمی ماند
یا کاش که در گربه کمی شرم و حیا بود!

زنده یاد ایرج میرزا

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!