«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ خرداد ۹, شنبه

سرکوب پنهان با دستمزدهای ۷۱۲ هزارتومانی و جنبش به پا خاسته کارگری


در فرهنگ عمومی جامعه، بدرستی «سرکوب» به خشونت آشکار و عریان که با داغ، تیغ، درفش، شلاق، زندان و ... همراه است، معنی می شود. امروز، سرکوب، این خوی غیر انسانی بطور عینی و تمام عیار در بربریت و توحش مناسبات نظام سرمایه داری متجلی گشته است. اگر در جامعه سرمایه داری «سرکوب آشکار» گریبان منتقدین، معترضین و مبارزین را می گیرد و با بگیر و ببند و زدن آنها، بخشی از جامعه را وادار به عقب نشینی می کند، در «سرکوب پنهان» به صورت عامدانه قصد دارند با تحمیل دستمزدهای زیر خط فقر، کل جامعه را دچار سرکوب معیشتی و وادار به تمکین کنند. این ستم معیشتی بگونه ای است که بخش زیادی از آحاد اجتماع حتی نمی دانند از کجا و چگونه این همه نکبت و مصیبت بر آنها فرود می آید. بر کسی پوشیده نیست که استثمار انسان از انسان، پلیدترین پدیده ضد بشری در طول تاریخ است و اکنون و در این زمان می توان با قاطعیت گفت، گرو گرفتن معیشت جامعه با تحمیل دستمزدهای خفت بار ۷۱۲ هزارتومانی، رذیلانه ترین پدیده ضد انسانی است که تاکنون بر میلیونها انسان زحمتکش در یک جامعه به آنها روا شده است. داغ ما کارگران وقتی تازه می شود که دستمزد خفت بار ۷۱۲ هزارتومانی قبل از قرار گرفتن آن دسترنج ناچیز در جیب ما، بخشی از آن به صورت مستقیم توسط مالیات، بیمه تامین اجتماعی و بیمه تکمیلی بلعیده می شود و بخشی دیگر از آن بصورت غیر مستقیم با اعمال ۹ درصد ارزش افزوده، گران شدن ۵۰ درصدی آب، برق، گاز، بنزین و آزاد سازی قیمت ها و بویژه نان دزدیده می شود و این تازه در شرایطی است که در خیلی از جاها کمتر از این دستمزدهای حداقلی می دهند و حقوق های ماهیانه، ماه ها به عقب می افتد. تبعات دستمزد های زیر خط فقر، پنهان اما بی رحمانه، خانواده حقوق بگیران را تحت تاثیر قرار می دهد. پنهان بودن سرکوب معیشتی از آنرو می باشد که هر خانواده حقوق بگیر به هر اندازه ناتوانتر از دستیابی به بدیهی ترین و ابتدایی ترین مایحتاج خود باشد به همان اندازه در لاک بی پناهی خود فرو می رود و بطور مطلق فقط خودشان را در موقعیت فقر و نداری و دیگران را در موقعیتی بهتر از خود می بینند و اعتراف تلویحی و حتی صریح دیگران به فقر و نداری را باور نمی کنند. مطالبات اعضای خانواده بی پاسخ می ماند. شرمندگی نان آور خانواده از خود شروع و بتدریج سرزنش و نکوهش پیدا و پنهان اعضای خانواده بر سر او آوار می شود. با رانده شدن احترام، شان و منزلت انسانی به حاشیه، ارزش های درونی خانواده بی رنگ می شود و انسان در هم می شکند و درهم شکستن عزت نفس انسان مساوی است با تن دادن به هر خواری و ذلت. و این طور است که زندگی خانواده کارگر ایرانی معجونی می شود از لحظات اندکی از لبخند و اوقات تلخ و کشداری از حسرت، غم، غصه و سیلاب اشک. نتیجه عینی سرکوب معیشتی، فرو ریختن ارزش های انسانی در جامعه بصورت کودکان کار، زنان کارتن خواب، بیکاری، خشونت و ... است. این چنین است که کسانی از فرط این درماندگی، فقر و استیصال دست به خودزنی و خودسوزی می زنند. سوال اینجاست آستانه صبر و تحمل جامعه تا کجاست؟ جامعه با این شرایط نابهنجار تا چه زمانی می تواند روی این پله درماندگی و بن بست بایستد؟ جامعه ای که بویژه در دو سال اخیر به روشنی دریافته است که سیاست های اجرایی دولت تدبیر و امید سرمایه داران نه می تواند، و نه می خواهد، نقطه پایانی بر وضعیت مشقت بار موجود و ستم معیشتی رو به گسترش بگذارد و علیرغم چند دهه سرکوب معیشتی، مصرانه قصد دارد شرایط مصبیت بارتری را با تصویب دستمزدهای ۷۱۲ هزار تومانی به زحمتکشان تحمیل نماید، طبیعی است جامعه در مقابل این زخم عمیق و التیام ناپذیر برپیکر نیمه جان خود که اعصاب و روان میلیونها انسان ستمدیده را به لرزش در آورده است، هم می خواهد و هم می تواند بر این ستم معیشتی نقطه پایانی بگذارد. عکس العمل غریزی جامعه در مقابل این سرکوب پنهان معیشتی و سرکوب عریان همه حقوق انسانی خود، گسترش هر روزه و پیش از پیش ابعاد جنبش عظیم اجتماعی کارگران بر سر تعین تکلیف «معیشت و منزلت» می باشد. وقوع ده ها اعتصاب و تجمع روزانه کارگری در جای جای کشور، اعتراضات و تجمعات کارگران، معلمان، پرستاران و بازنشستگان در مقابل وزارت کار، مجلس و ریاست جمهوری تنها گوشه ای از این جنبش به پاخاسته کارگری بر سر معیشت است که می رود با خلق صحنه های قدرتمندی از اعتراضات متحدانه و سراسری، کورسوی امید به تغییر را به مشعلی فروزان در دل ستمدیدگان مبدل سازد و بساط تحمیل بی حقوقی مطلق و سرکوب و ستم معیشتی بر میلیونها خانواده کارگری را پایان دهد.

شاپور احساني راد

برگرفته از تارنگاشت «اتحادیه آزاد کارگران ایران»

http://www.etehadeh.com/?page=articles&aid=210

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!