«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ خرداد ۸, جمعه

چاه کن، همیشه ته چاه است!

آن روی سکه ی پشتگرمی به بستن پیمان با «شیطان بزرگ»

رژیم ضدخلقی و ایران بربادده جمهوری اسلامی در کردستان و بخش باختری آذربایجان ایران به سرکوبی ساز و برگ یافته به ابزارهای جنگی روی آورده است. خبرهای ناگواری از درگیری های پراکنده در جاهای گوناگون کردنشین دو استان یادشده از اشنویه و سقز گرفته تا مهاباد و سنندج و شهید شدن تنی چند از مردم در برخی جاها می رسد که گواه گستردگی پرخاش ها و رویارویی های توده های مردم به جان آمده با مزدوران بخوبی ساز و برگ یافته ی رژیم در آن استان های مرزی و بسیار حساس ایران است.

آتشِ چنین رویارویی گسترده ی خلقی را دست درازی و کوشش به چنگ اندازی مامور امنیتی تبهکار رژیم به تن و جانِ زن کرد جوانی در یکی از مهمانسراهای مهاباد و خودکشی یا مرگ وی در پی پریدن از پنجره ی اتاقی دربسته روشن کرد؛ رخدادی سخت جانگداز، نه تنها برای خانواده ی آن دختر که گویا وی تنها نان آورش بود که برای مردم کردستان و همه ی مردم ایران و جهان! رخدادی که «وزیر کشور» بیشرم و فضله پراکن رژیم، آن را جُستاری پیش پا افتاده و شخصی وانمود و خشم و پرخاش هرچه گسترده تر مردم در شهرهای گوناگون کردنشین در دو استان یادشده را تیزتر نمود؛ خشم و پرخاشی که با شیوه ی برخورد سرکوبگرانه ی رژیم پلید فرمانروا بر ایران، بگونه ای قانونمند به سوی رویارویی و جنگ مسلحانه کشیده می شود؛ رویارویی و جنگی که رژیم فرسوده، سخت کتک خورده و مشت و مال شده از سوی کشورهای امپریالیستی از سر درماندگی بدست خویش به توده های مردم آزاده ی کردستان گرانبار می کند. پدیده ای که نه تنها کردستان که منطقه هایی چون خوزستان، بلوچستان و آذربایجان را نیز دربرگرفته و در بسیاری جاهای دیگر کشور نیز چاشنی های ترکش خشم و پرخاش توده های مردم تنگدست کاشته شده و نشان از آمادگی برای بیرون زدن و ترکیدن دارد.

از آن «وزیر کشور» فضله پراکن و کودن باید پرسید:
اگر چنان رخداد ناگوار و تلخی، تنها جُستاری شخصی بوده، این همه دستگیری در مهاباد و سایر شهرها، آنهم با شیوه هایی بس نیرنگبازانه، فراخوانی های تلفنی جوانان برومند کرد و سپس بازداشت و داغ و درفش از چه روست؟ آیا این نیز چون سرکوب استوارترین زندانیان سیاسی، گسترش به دار آویختن ها در سراسر کشور، دستگیری زنی دلاور و سرپرست دو کودک با دروغ بستنِ بزهکاری هایی بس ناجوانمردانه و ریشخندآمیز و نمونه های فراوان دیگری از سرکوب توده های مردم به هر بهانه ی ریز و درشتی، نشانه ای دیگر از پشتگرمی به بستن پیمان با «شیطان بزرگ» و همدستان و ریزه خوارانش که هر دم به هریک از آن ها باج سبیل نیز می دهید، نیست؟

آیا دانسته یا از سرِ نادانی، همان سیاست اهریمنی امپریالیست ها را پی نمی گیرید که سخت در پیِ گسستن پیوندهای دیرینه ی خلق های ایران هستند؟ آیا بدست خویش، زمینه های روی آوری توده های به جان آمده ی مردم به نبرد مسلحانه و همراه با آن، کاشتن تخم دشمنی و کین خواهی میان خلق های ایران را فراهم نمی کنید؟

همه ی نمودها و نشانه ها گواه چنین بی سیاستی و نابخردی فراگبر، افزون بر نابکاری و تبهکاری سرشتی رژیم اسلام پیشگانی است که تن به نوکری امپریالیست ها داده و سرنگونی خویش را نزدیک تر می کنند.

گرچه نمی دانم این سخنان تا چه اندازه در مغزهای سنگی و گچ گرفته شان کارگر خواهد بود، این را گوشزد می کنم که پیشبرد چنین بی سیاستیِ ایران بربادده و ضدخلقی با آنکه آسیب های فراوانی به توده های مردم و همبستگی خلق های ایران خواهد زد، رژیم پوشالی تان را که هم اکنون نیز به پشتوانه ی چوبدست امپریالیست ها سرِ پاست و همچنان دم و بازدمی دارد از پا خواهد انداخت. اگر برای اسلام پیشگان بیشرم که کیش و آیین مردم را ابزاری برای خر کردن شان، دزدی و انباشت جیب خود نموده و بیش از نوک دماغ شان نمی توانند ببینند همه ی این ها تنها از این ستون به آن ستون پریدن است، برای امپریالیست ها زمینه ای برای پیشبرد سناریوهای بخوبی برنامه ریزی شده ی تکه تکه نمودن ایران است.

به سرنوشت سوریه بنگرید که چگونه با سرکوب پرخاش ها، پدیداری خفقان و به خاک و خون کشیدن کنش های آشتی جویانه ی توده های مردم از سوی رژیم پلید آن کشور، زمینه های چنگ اندازی بیگانگان بر آن سرزمین باستانی فراهم شد و کار به کجا انجامید! رژیم پلید جمهوری اسلامی نیز همان راه را می رود و در کردار، همان چاه را برای ایران می کند؛ چاه کنی که خود پیش از همه و برای همیشه در ته چاه خواهد بود.*

ب. الف. بزرگمهر    هشتم خرداد ماه ۱۳۹۴

* چاه کن، همیشه ته چاه است!

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!