«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ خرداد ۸, جمعه

مذهب منسوخ و مذهب مختار


مذهب منسوخ

حكما فرموده اند كه حیا انحصار نفس باشد تا از فعل قبیح كه موجب مذمت باشد احتراز نماید. رسول(ع) می فرماید كه «الحیاء من الایمان» [شرم از ایمان است] و وفا التزام طریق مواسات سپردن باشد و از چیزی كه بدو از دیگری و من رسیده به مكافات آن قیام نمودن. در نص تنزیل آمده است كه «اوفی بما عاهد الله فسیئوتیه اجرا عظیما» [كسی كه به پیمان خود با خدا وفا كند، خدایش پاداشی بزرگ خواهد بخشید] و صدق آن باشد كه با یاران، دل راست كند تا خلاف واقع بر زبان او جاری نشود و رحمت و شفقت آن باشد كه اگر حالی غیرملایم از كسی مشاهده كند برو رحمت آرد و همت بر ازالت آن مصروف دارد.

مذهب مختار

اصحابنا می فرمایند كه این اخلاق به غایت مُكرّر و مُجوّف است. هر بیچاره ای كه به یكی از این اخلاق ردیه مبتلا گردد، مدت العمر خائب و خاسر باشد و بر هیچ مرادی ظفر نیابد. خود روشن است كه صاحب حیا از همه نعمت ها محروم باشد و از اكتساب جاه و اقتناء مال قاصر. حیا پیوسته میان او و مرادات او مانعی عظیم و حجابی غلیظ شده، او همواره به ریخت و طالع خود گریان باشد. گریه ابر را كه حیا گفته اند، از اینجا گرفته اند.

رسول(ع) می فرماید:
«الحیاء تمتع الرزق» [شرم، مانع روزی است.] و مشاهده می رود كه هر كس بیشرمی پیشه گرفت و بی آبرویی مایه ساخت، پوست خلق می كند؛ هر چه دلش می خواهد، می گوید؛ سر هیچ آفریده ای به گوزی نمی خرد. خود را از موانع به معارج اعلی می رساند و بر مخدومان و بزرگتران از خود بلكه بر كسانی هم كه او را گائیده اند، تَنَعُّم می كند؛ و خلایق به واسطه وقاحت از او می ترسند و آن بیچاره محروم كه به سِمَت حیا موسوم است، پیوسته در پس دره ای بازمانده و در دهلیز خان ها سر به زانوی حرمان نهاده، چوب دربانان خورَد و پس گردن خارد. به دیده ی حسرت در اصحاب وقاحت نگرد و گوید:
جاهل فراز مسند و عالِم برون در
جوید به حیله و راه و به دربان نمی رسد

جاودانه عُبید زاکانی

با اندک ویرایش اینجانب در نشانه گذاری ها؛ برنام را از متن برگرفته ام.  ب. الف. بزرگمهر 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!