«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ اردیبهشت ۴, جمعه

این دیگر کاریکاتوری از واقعیت بیش نیست ...


در این کشور که ایران است نامش، همه چیز به کاریکاتوری از واقعیت دگردیسه شده است؛ از رهبری نادان و نابکار گرفته که در هر آزمونی تاکنون، ناکارآمدی خود را نشان داده و «الاغ زبانزد کوچه و بازار»* نیز از وی خردمندتر و کارآزموده تر است، گرفته تا این مردکِ پیزُری مهرورز سرمایه داران جهان که روی همه ی دست اندرکاران «ولایت» را در آسمان ریسمان بافی سپید نموده و دوباره با پررویی پا به میدان نهاده است. بخشی از تازه ترین آسمان ریسمان بافی های وی چنین است:
«اهداف انقلاب همه آن چیزهایی است که بشر براساس فطرتش مطالبه کرده است، تبیین انقلاب باید بطور دائم صورت گیرد مخصوصا اینکه الان وسط کاریم، قبل از انقلاب افراد فعال در عرصه انقلاب زیاد نبودند که به رهبری امام حرکت کرده و بدنه جامعه را باخود همراه کردند. امام در آن مقطع و در سطح فهم همان زمان انقلاب و آرمانها را تئوریزه کرد، اما بعد از پیروزی انقلاب سطح جامعه بالاتر رفته و نیازمند کار و تلاش بیشتر برای تبیین و تئوریزه کردن مبانی انقلاب هستیم حرکت جهان و اتفاقات آن همگی در جهت اصلاح است، اراده الهی محقق خواهد شد و در این راه همه با عملشان به نوعی در حال کمک کردن به طی این مسیرند. به لطف خدا خیلی زود از دست اندازها درمی آییم.»

«در دیدار جمعی از دانشجویان دانشگاه بین المللی امام خمینی»، «بین الملل دولت بهار»، سوم اردی بهشت ماه ۱۳۹۴

با خود می اندیشم:
بیگمان، اگر از چنان جایگاهی برخوردار شود، یکی از دست اندازهایش مدیریت برنامه و بودجه ی جهان خواهد بود که آن را نیز چون برنامه و بودجه ی ایران، تکه تکه نموده و هر تکه اش را به دست جن گیری "امام زمانی" می سپرد تا برای روز مبادا نگهداری کند ... خوشبختانه، هنوز از سوداگران پیشرفته ی فضایی در پیرامون کره ی زمین نشانه ای نیست؛ وگرنه بسان سرخ پوست ها در چندین سده پیش که طلا و دیگر فلزات گرانبها در بازارهای جهان آن هنگام اروپا را در برابر چیزهایی بی ارزش چون آینه و شانه و ابزارهای خانگی به اسپانیایی ها واگذار می کردند، این یک نیز کره ی زمین را در برابر خرده ریزهایی فضایی با ارزشی ناچیز به آن ها به عنوان نمایندگان خدا یا «امام زمان» می فروخت و خود نیز برای کارچاق کنی شان پیشگام می شد ... نه! این دیگر کاریکاتوری از واقعیت بیش نیست؛ خونخواهی سختی که ضدانقلاب جهانی به یاری مزدوران اسلام پیشه اش از انقلاب بهمن ۵۷ می ستاند.

سرنگون باد رژیم سرسپرده ی جمهوری اسلامی!

ب. الف. بزرگمهر   چهارم اردی بهشت ماه ۱۳۹۴

* «الاغ هم دو بار دستش به یک چاله نمی رود »، کتاب کوچه، حرف الف، دفتر سوم، احمد شاملو، چاپ دوم، انتشارات آرش

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!