«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ فروردین ۵, چهارشنبه

آیا توده های مردم ایران به هرگونه پیمانی تن در خواهند داد؟


سخنان زیر را «وانگ پی»، وزیر امور خارجی چین، چهارم فروردین ماه ۱۳۹۴ در یک گفتگوی تلفنی با همتای ایرانی خود بر زبان رانده است:
«رسیدن به توافق، رسم زمانه است و میل مردم! و این خود با منافع مشترک و درازمدت همه ی طرف‌ها از آن میان ایران، هماهنگی دارد.»*

روشن نیست، وی به نمایندگی از سوی کدام مردم، مردم ایران یا مردم چین «رسیدن به توافق» را «رسم زمانه» دانسته و آن را به همتای ایرانی خود سپارش نموده است! آیا منظور وی هرگونه توافقی، بی هیچ بنیادی دادگرانه و پوشیده از دید توده های مردم است؟! آیا دولت چین که وی یکی از نمایندگان آن است، رسیدن به هرگونه توافقی با کشورهای دیگر را «رسم زمانه» بشمار می آورد و به آنچه برای آن کشور زیانبار است، تن در می دهد؟ اگر چنین نیست، چگونه «وانگ پی»به خود چنین اجازه ای می دهد که زیر پوشش کلی گویی از سوی مردم ایران سخن بگوید؟! آیا توده های مردم ایران به هرگونه توافقی گرایش دارند؟

آیا «واردات نفت خام چین از ایران [که] سال گذشته با افزایشی ۳۰ درصدی به بالاترین سطح میانگین خود از سال ۲۰۱۱ رسید [و] این امر پس از آن امکان پذیر شد که دستینه شدن توافق موقت میان ایران و ”گروه ۱+۵“ تا اندازه ای از فشار تحریم‌ها علیه ایران کاست»* و دیگر داد و ستدهای نان و آبدار با همتایان بازرگان و سوداگر ایرانی و نیز برخی چشمداشت های سیاسی، زمینه ای برای چنین سپارشی نیست؟

آیا بهتر نیست که وی به خوردن برجای مانده ی آشی که بویژه به کوشش امپریالیست ها فراهم شده، بسنده کند و حلیم مردم ایران را هم نزند؟

ب. الف. بزرگمهر     پنجم فروردین ماه ۱۳۹۴

* برگرفته از «رادیو فردا»، پنجم فروردین ماه ۱۳۹۴
(با ویرایش و پارسی نویسی درخور از سوی اینجانب؛ افزوده های درون [ ] نیز از آن من است. ب. الف. بزرگمهر)


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!