«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ فروردین ۸, شنبه

به بهانه ی «توفان قاطع»!


از دیروز تاکنون، هرچه می کوشم این صحنه را از جلوی چشمم دور کنم، کامیاب نمی شوم:
خلبان هایی از عربستان و شیخک نشین های شاخاب پارس با شکم های برآمده که به دشواری در نشیمن هواپیماهای جنگنده ی خود جای می گیرند. جُستار، آن هنگام ریشخندآمیزتر می شود که به نام عملیات بمباران هوایی مردم یمن بیندیشی:
«توفان قاطع»!

سپس به یاد می آورم که یکبار در این باره، چیزکی نوشته بودم و خوشبختانه این بار به جستجوی چندانی نیاز نیست تا آن را بیابم:
«آدمی یا شکمی برآمده که با دشواری فراوان، خود را در حایگاه نشیمن خلبان جنگی جا می دهد؛ در حالی که شکمش به فرمان هواپیما چسبیده و عرق از سر و رویش می چکد ... و پیش تر شاید تخم هایش را نیز در خانه جا گذاشته که مبادا به جایی گیر کنند و آسیب ببینند.»*

اکنون آرش «توفان قاطع» را بیش تر درمی یابید؛ "توفان"ی که هیچگاه برای پشتیبانی از مردم ستمدیده ی پلستین و لبنان بر ضد اسراییل بکار نرفته است.

خنده دارتر از چنان توفانی، وضعیت سازمان های مزدور و ایرانی تبارانی سرسپرده ی کشورهای امپریالیستی است که در بیشرمی و تبهکاری، دستِکمی از سردمداران رژیم جمهوری اسلامی نداشته، کارشان به پشتیبانی از پلیدترین، نوکرسرشت ترین و وابسته ترین رژیم منطقه، همانا عربستانِ خاندانِ سعود کشیده است؛ گرچه برای این مزدوران بیشرم و رنگارنگ که نمونه هایی از آن ها در میان نیروهای چپ نما نیز دیده می شود، بی مایه فطیر است؛ بیگمان از پول های بادآورده ی نفتی شیخک ها و خرسک های عرب، دو پول سیاه نیز دست این بیشرم ها می آید تا زندگی سراپا ننگین خود را در بهترین جاهای سوییس و کشورهای دیگر همچنان پی گیرند و برای مشتی آسیب دیده ی مغزی پیام های انقلابی بفرستند.

نیرنگبازی را می بینید؟! از آن «آقا»ی ضدانقلابیِ میوه چین انقلابی بزرگ و آن خودفروخته از تبار حُجّتیه گرفته تا آن "رهبر" «مکُش مرگِ ما» با صدای نزدیک به زنانه اش و آن «ننه قَجَر» (بجای «ننه قَمَر») که بیش از هر چیز دیگر به از میان بردن چروک های پیری چهره ی آبزیرکاهش می اندیشد، همگی "انقلابی" از آب درآمده اند! در این میان، گویا انقلابیون راستین هستند که آب رفته اند!

ب. الف. بزرگمهر   هشتم فروردین ماه ۱۳۹۴

* «پررویی تا چه اندازه؟!»، ب. الف. بزرگمهر، پانزدهم بهمن ماه ١٣٩١

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!