«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ اسفند ۴, دوشنبه

این یکی را دیگر نمی توان به پای «اشتباه چاپی» گذاشت ...


من هنوز آرش برخی از واژه ها و عبارت های عربی که در آغاز یا پایانِ نامه ها برای بزرگداشت کسی بکار برده می شود را درست درنیافته ام! می پندارم در میان خود عرب ها نیز تنها آخوندهای شان، اینگونه واژه ها را بکار می برند؛ واژه هایی که ریشه در چگونگی شکار و به دام انداختن جانورانی چون سوسمار از سوی تازیان ۱۴۰۰ سال پیش دارد؛ نه حتا تازیان کنونی بیابان های عربستان که خورد و خوراک شان «بحمدلله» بهتر از ایرانیان است.

کسی به مناسبت درگذشت «ننه اصغر»* نامه اش را با «دامت افاضاته» آغاز می کند که بگمانم اشتباه چاپی است و «دامت اضافاته» باید باشد؛ دیگری همراه با بزرگداشتِ برادرِ آن جان سپرده، «دامت عِزَّه» در آغاز نامه اش آورده و آن دیگر، در پایان نامه «دامت برکاته» می نویسد.

خوب! من نخستین و سومین بزرگداشت را تا اندازه ی با حدس و گمان درمی یابم که یکی به آرش: «بر شمار دام هایت افزوده باد!» است و دیگری نه سرراست که با اشاره می گوید که: «بر شمار جانورانی که در دامت می افتند، افزوده باد!»؛ ولی در آرش آن دومی: «دامت عِزَّه»، کمی سردرگم مانده ام! 

«عِزَّه» یا همانا «عزّت» که به پارسی خودمان نیز راه یافته به آرشِ «بزرگواری» و «سرفرازی» است؛ حتا اگر آن را به آرش «بزرگی» بگیریم، بزرگیِ معنوی را می رساند؛ نه بزرگی مادی و فیزیکی که به عنوان نمونه آن را «بزرگ تر شدن و گنجایش بیش تر دام» بینگاریم. نمی دانم؛ ولی می پندارم این یکی را دیگر نمی توان به پای «اشتباه چاپی» گذاشت؛ بیش تر، قاتی کردن معنویات با مادیات بدیده می آید که گرچه از بزرگ ترین گناهان کبیره در آن کیش تازی است، ولی اشکالی هم ندارد؛ ۱۴۰۰ سال از آن هنگام گذشته و هنوز «شیطان» در کارِ فریفتن است:
حَسَن بیا! تو نیز چون آن حَسَن، آشتی کن! نترس! از پل رد شو و آن «گاوِ اعظم» که تخم هایش نیز جفت شده** را همراه بیاور ...

ب. الف. بزرگمهر    چهارم اسپند ماه ۱۳۹۳

* زشت است نام زن را پیش نامحرم بردن! ممکن است خدای ناکرده برانگیخته شود. احوط در آن است که وی را به نام فرزند بزرگ ترش نام برد. شوربختانه در این مورد، نام فرزند بزرگ تر، «اصغر» از آب در آمده که در عربی به آرش کوچک تر از کوچک ترین («صغیر») است، بسان باژگونِ آن: «اکبر» که به آرش بزرگ تر از بزرگ ترین («کبیر») است.

** این عبارت نازیبا از آنِ «شیطان» نیست؛ «شیطان» با همه ی فریبکاری هایش، بسیار فرهیخته است. این را «نخودِ آش»، زیر گوشم زمزمه می کند و من ناچارم به پاس سن و سال وی، آن را بنویسم!


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!