«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ بهمن ۱, چهارشنبه

هرچه بود و هست، نمایش به پایان خود نزدیک می شود!


به گزارش زیر اندکی باریک شوید! برگرفته هایی از گفته ها و شیوه ی برخورد «آقا» به «گفتگوهای هسته ای» با کشورهای امپریالیستی از زبان یکی از نمایندگان مجلس فرمایشی است. گویی خود «آقا» زبان ندارد یا مار آن را گزیده است. شاید هم رویش نمی شود سوار بر الاغ چموشش پا به میدان سخنوری بنهد که این «بوقلمون ولایت» پیش افتاده تا از زبان «کدخدا» و به پشتیبانی از وی یاوه بسراید! کدخدایی که یک روده ی راست در شکم ندارد؛ با دست پیش می کشد و با پا پس می زند و در فرجامِ کار، آن هنگام که از ندانمکاری ها و نابکاری هایش آشوب برمی خیزد، همگی گناهکار، بداندیش، بداخم، آشوبگر (همانا فتنه گر!) و اهریمن خوی از کار درمی آیند جز خود وی که بجای شپش های دوران جوانی، فرشتگانی ریزنقش در ریشش چنگ می نوازند و آوازهای بهشتی سر می دهند! او همیشه راه درست را نشان داده و می دهد! این دیگران هستند که یا گوش نمی سپارند یا کژاندیش اند و سخنان پرمایه ی «آقا» به گوش شان کارگر نیست! نمونه ی روشن آن، همین گفتگوهای هسته ای با «شیطان بزرگ» و همدستان ریز و درشت آن است. پس از آنکه دریافت، همه از یار غارش گرفته تا آن ها که در زندان خانگی نشسته آش کشک می خورند، برای آشتی با «شیطان بزرگ» به همچشمی با یکدیگر برخاسته و کار به لگدپرانی و کارهای ناشایست دیگر کشیده،  کوشید تا ابتکار چانه زنی را خود در دست بگیرد؛ حتا آن مردک پیزُری سیب زمینی پیاز پخش کنِ دَغَل که هم اکنون دستمال یزدی بزرگی در دست گرفته و گهگاهی .... های «آقا» را می مالد، آنگاه که به نمایندگی از سوی وی برای زمینه سازی و گشایش گفتگوها به «ممالک محروسه ی شیطان بزرگ» فرستاده شد، نزدیک بود از روی سرِ «آقا»، کار را با «برادر برک حسین اوباما» به فرجام رسانده و سرِ «آقا» بی دستار (بجای کلاه) بماند. خودِ وی بود که با همدستی یارِ غارش و بیگمان پشیمان از گفته ها و کردارش درباره ی آن مردک پیزُری پاچه ورمالیده برای بدست آوردن دل یار، بابِ گفتگو را با «شیطان بزرگ» در سلطان نشین عَمّان گشود و همانجا ناچار شد تا بسیاری چیزها را با خواری و سرافکندگی به گردن بگیرد. پس از آن، بخش عمده ای از گفتگوهای مردک خبرچین دست پرورده ی «یانکی» ها که دیرزمانی فرنام «سیّد»۱ به خود بسته بود و گروه نخودچی کشمش همراهش به چگونگی اجرای «بسته شفاهی» و ریز و شپش آنچه در عَمّان به گردن گرفته شده بود، گذشت. بسیار کوشیدند تا با بهره برداری از ناآگاه نگهداشتن توده های مردم از درونمایه ی گفتگوها از آن «فیل پیروزی» ساخته به پندار خود، برای توده های مردم ایران هوا کنند:
یک سیاه بازی تمام عیار و بازی روحوضی که بیش از آنکه توده های مردم ایران را بتواند بفریبد، برخی روشنفکران «دمکرات لیبرال» را به بازی گرفت و سرگرم شان نمود؛ روشنفکرانی که بنا بر سرشت طبقاتی خویش به اینگونه بازی ها و سرگرمی ها سخت نیازمندند!  

اندکی پس از آن، ناچار شدند که در کنار «شیطان بزرگ»، دهان «شیطان بچه های ۵ + ۱» را هم، هر یک به گونه ای، شیرین نمایند تا خاموشی گزیده، چوب لای چرخ نگذارند؛ کاری که همچنان پی گرفته می شود. همه ی این ها تا آنجا مورد تایید «بیشعور مُعظّم» بود که آن خبرچین دست پرورده را که در همه ی زندگی اش تفنگ ندیده یا اگر دیده به آن دست نزده و با ترس و لرز آن را «شمافنگ» می خواند، «بچه ی انقلاب» بنامد! با همه ی این ها و برخلاف پندار و خواست «آقا» و دورقاب چین هایش درباره ی گرفتن پایوری از «شیطان بزرگ»، هربار خواست یا بهتر است بگویم: دستور تازه ای از سوی «شیطان» و «شیطان بچه» ها به میان آمد:
از فرستادن همه ی ذخیره های اورانیوم پرچگال (غنی شده) به روسیه و جستجوی همه ی سوراخ سنبه های نظامی ایران و حتا آن نهادها و ساخت و سازهایی که کم ترین هماوندی با چالش هسته ای نداشته و ندارند، گرفته تا کاهش شمار موشک و پایین آوردن بُردشان و بیگمان، بسیاری چیزهای هنوز در پرده مانده ی دیگر که نه تنها ورشکستگی همه سویه ی رژیم تبهکار را به نمایش جهانیان نهاد و به رخ توده های مردم ایران کشید که سرشکستگی هر ایرانی در هر جای جهان را در پی داشت. به تازه ترین سخنرانی «برادر بَرَک حسین» و اگر و مگرهایش گوش سپارید تا از فرمانروایی چنین رژیم پلید و بی آبرویی بر ایران زمین شرمگین شوید!

«آقا» در اینجا بازهم فرمودند که با پیگیری گفتگوها دشواری ندارند که آرش آن روشن است:
گفتگوها را پی گیرید!

با این همه، توسری های «شیطان بزرگ» که چون گربه ای با ضربه زدن های نرم و بازیگوشانه، موش را پیش از خفه کردنش به بازی می گیرد، همچنان و تا آنجا پی گرفته شده که خبرچین دست پرورده شان در جایگاه وزیر امور خارجی ایران، ۲۷ دی ماه گذشته، پیش از ترک ژنو بسوی تهران در گفتگو با خبرنگاران گفت:
«روش فشار پاسخ نمی‌دهد و مذاکره و فشار با هم قابل جمع نیست ... باید راه فشار را کنار بگذارند و فشار کارآمدی ندارد.»۲ سخنی که جدا از دیگر جُستارها، جهانی نادانی را نیز به نمایش می گذارد؛ زیرا گفتگوهای سیاسی، حتا میان کشورهای همسو با یکدیگر، برای گشودن گره چالش های پیش آمده میان شان است و بیگمان همراه با فشارها و کشمکش های سیاسی از سوی هر یک از آن ها برای پیشبرد آماج های خود، برخورداری از سهم بیش تر و ...! چه برسد به گفتگوهایی اینچنین که یکی در جایگاهی برتر نه تنها به دیگری فشار می آورد که این فشار همراه با دستور و توبیخ و تهدید و توسری زدن نیز همراه است. تک تک این موردها را با همه ی کوششی که در لاپوشانی درونمایه ی گفتگوها و آنچه هربار ناچار به تن دادن به آن ها شده اند، گواه بوده ایم و گرچه، پرداختن بیش تر به آن ها در چارچوب آماج این نوشتار نمی گنجد، چنانچه گمان می برید که از بخت بد، سخنی نسنجیده از دهان وی بیرون پریده، سخت در اشتباهید! این بچه بازاری گاگول که لای پنبه نیز بزرگ شده از دیپلماسی و سیاست همین اندازه درمی یابد؛ وگرنه، چنین یاوه ای بر زبان نمی راند. گاگول خبرچین همانجا از آن میان گفته است:
«معتقدیم که راه حل در دسترس است ... بحث‌ها جدی، دقیق و صریح بود»۳ 

به این ترتیب، روشن است که نه تنها گفتگو و فشار بسیار خوب با یکدیگر سازگار و همراهند که حاکمیت تبهکار  و بی پشتوانه ی توده ای را زیر منگنه های تازه ای نیز قرار داده و «گربه» ضربه ی بازیگوشانه ی تازه ای به سر و گوش «موش بینوا» نواخته است! و اگر «راه حل در دسترس است»، چرا روشن و آشکار در میان گذاشته نمی شود؟! دوپهلوگوییِ گاگولِ خبرچین را می بینید؟ 

اکنون، نماینده مجلس فرمایشی یا همانا «بوقلمون ولایت»، پس از بر زبان راندن اینکه «بزرگترين منتقد مذاکرات، مقام رهبری است» و یادآوری پافشاری دیگران برای گفتگو با «شیطان بزرگ» که «بیشعور مُعظّم» برای رعایت ادب و ارج نهادن بر سخنان دیگران، آن را پذیرفته ، ناچار به پذیرش و برون فکنی بخشی از واقعیت های لورفته شده است:
«اين اواخر با جسارت از خط قرمز ما عبور کردند تا جايی که می‌خواستند اورانيوم را از کشور خارج کنند و در همين ارتباط مقام معظم رهبری باز در بيانی ديگر در واکنش به مواضع رئيس جمهور تمام مواضعشان را رد می‌کنند و می‌فرمايند: بعضی از افراد چيزهايی را می‌گويند و می‌نويسند و به قرآن توجه ندارند.»۴

هنگامی که این گفته ها و بویژه بخش پایانی ناروشن آن از زبان «بیشعور مُعظّم» را می خوانی، بیش تر بدگمان می شوی که در اینجا نیز چون سایر چالش های خودساخته، جُستار فراتر از «چيزهايی را می‌گويند و می‌نويسند ...» باید باشد و شاید همه ی اورانیوم پرچگال فرآوری شده را از کشور بیرون برده و بخشی از دستاوردهای دانشورانه ی ایران را به باد داده اند! شیوه ی پوشیده گویی «آقا» در اینجا، اگر براستی خودِ وی چنین گفته باشد، یادآور گفته های یکی از شاهان به گور سپرده شده ی قاجار در نشستی گسترده تر از تنها جان نثاران و نوکران و درباریان است و هنگامی که با چهره های هاژ و واژ مردم روبرو می شود، می گوید:
«آن ها که دریافته اند برای آن ها که درنیافته اند، بگویند تا دریابند!»

واپسین سخنان «بوقلمون ولایت» در گزارش زیر، هم گویای گرایش سیاسی خود وی است که از زبان وزیر امور خارجی «یانکی» ها گفته و هم نشانه های سردرگمی «رهبر معظم» (نه رهبر انقلاب که رهبر رژیم تبهکار کنونی ایران!) را در بردارد:
«در مواضع وزير امور خارجه آمريکا که بارها گفته است شما توافق کنيد و در کنارش آنقدر امکانات وارد کشورتان می‌کنيم که انرژی هسته‌ای برايتان معنايی نداشته باشد، می‌توان اين برداشت را کرد که در گفتگوهای به تعبير رهبر معظم انقلاب بايد به آرمان توجه و آن را حفظ کرد.»۵ 

... و من با خود می اندیشم:
کدام آرمان را در سر می پروراند که آن را باید پاس داشت و در راهش کوشید؟ واپسگرایی و بازگشت بازهم بیش تر به گذشته؟ دگردیسی همه سویه ی زندگی مردم و نابودی همه ی نشانه های فرهنگ چندین هزارساله ی ایران، سازگار با شریعتی وامانده بگونه ای که به عنوان نمونه از میهن مان، روسپی خانه ای بزرگ بسازند و بجای روسپی های پیر و ازکارافتاده ی پیشین در پشت میز پذیرش (همانا «خانم رییس»!)، آخوندهایی بتمرگند و خطبه های صیغه و مُتعه برای جهانگردانی خواهان هماغوشی های یکساعتی و نیم روزه و چهارماهه بخوانند؟ یا شاید، گنجینه ای در بالای ریسمان الهی که کسی هنوز نمی داند چیست؟!

یکبار دیگر به یاد سخنان آموزنده ی فیدل کاسترو، رهبر انقلابی کوبا می افتم که هنگامی دورتر گفته بود:
«اگر ما پس از پیروزی انقلاب در کوبا، صنایع مان را ملی نمی کردیم و آنها را از دست شرکت های بزرگ امریکایی در نمی آوردیم، آنها کوچکترین دشواری با اینکه ما کمونیست باشیم یا نه، نداشتند!» (نقل به مضمون)۶  

آیا می پندارید که امپریالیست های «یانکی» یا برادران امپریالیست انگلیسی که با مهرورزی «آقایان الله کرم» کشورمان را بسی بیش از دوره ی شاه گوربگورشده، چاپیده و می چاپند با آرمان های «آقا» کم ترین دشواری دارند؟ خود وی، بهتر از هر کسی می داند که چنین نیست؛ ولی هنوز هم با گستاخی بیمانند و شاید اندک مایه ای از خودفریبی، خویش را انقلابی می پندارد؟!

هرچه بود و هست، نمایش به پایان خود نزدیک می شود!

ب. الف. بزرگمهر    یکم بهمن ماه ۱۳۹۳

برجسته نمایی ها همه جا از آنِ من است.   ب. الف. بزرگمهر

پانوشت:

۱ ـ «سیّد از خر جسته»

۲ ـ «ظریف: مذاکره و فشار با هم قابل جمع نیست»، ۲۷ دی ماه ۱۳۹۳، «رادیو فردا» وابسته به امپریالیست های «یانکی»:

۳ ـ همانجا

۴ ـ کريمی قدوسی: رهبری بزرگترين منتقد مذاکرات هسته‌ای است»، ۲۸ دی ماه ۱۳۹۳، «رادیو فردا» وابسته به امپریالیست های «یانکی»:

۵ ـ همانجا

۶ ـ «اُمید که قبایش دو شود!»، ب. الف. بزرگمهر، ۲۳ آبان ماه ۱۳۸۹


***

کريمی قدوسی: رهبری بزرگترين منتقد مذاکرات هسته‌ای است

به گزارش وب سايت «پيام مشهد»، جواد کريمی قدوسی که شنبه ۲۷ ديماه در مراسم بزرگداشت نواب صفوی در مهديه مشهد سخن می گفت با اشاره به اين که «بزرگترين منتقد مذاکرات، مقام رهبری است»، گفته است:
«ايشان در ديدار با سفرا مواضع خودشان مبنی بر اينکه شما اصرار داشتيد که مذاکره کنيد و گرنه به دولت‌های قبلی چنين اجازه‌ای داده نمی‌شد و با مذاکرات، تنها تحريم‌ها افزايش يافته است را به صراحت تمام اعلام کرده‌اند.»

ايران در ده سال کنونی گفتگوهایی با گروه ۱+۵ دربرگیرنده ی کشورهای آمريکا، بريتانيا، فرانسه، چين و روسيه به همراه آلمان انجام داده است؛ ولی، اشاره جواد کريمی قدوسی به گفتگوهای میان ايران و آمريکا است که پس از روی کار آمدن دولت حسن روحانی آغاز شده است.

به گزارش خبرگزاری فارس، جواد کريمی قدوسی همچنين در اين مراسم گفته است:
«اين اواخر با جسارت از خط قرمز ما عبور کردند تا جايی که می‌خواستند اورانيوم را از کشور خارج کنند و در همين ارتباط مقام معظم رهبری باز در بيانی ديگر در واکنش به مواضع رئيس جمهور تمام مواضعشان را رد می‌کنند و می‌فرمايند: بعضی از افراد چيزهايی را می‌گويند و می‌نويسند و به قرآن توجه ندارند

اشاره ی اين نماينده مجلس به جُستار جابجایی بخشی از ذخاير اورانيوم ايران به روسيه است که پيشتر «خبرگزاری آسوشيتدپرس» از زبان ديپلمات‌هايی گزارش داده بود که ايران و آمريکا بگونه ای موقت بر سر طرحی به توافق رسيده‌اند تا بر بنیاد آن، ايران بخش چشمگیری از اورانيوم پُرچگال (غنی‌شده) که ممکن است در «ساخت سلاح اتمی به کار رود» را به روسيه جابجا کند.

جواد کريمی قدوسی در پی گفته است:
«در مواضع وزير امور خارجه آمريکا که بارها گفته است شما توافق کنيد و در کنارش آنقدر امکانات وارد کشورتان می‌کنيم که انرژی هسته‌ای برايتان معنايی نداشته باشد، می‌توان اين برداشت را کرد که در گفتگوهای به تعبير رهبر معظم انقلاب بايد به آرمان توجه و آن را حفظ کرد.»
...

۲۸ دی ماه ۱۳۹۳

برگرفته از تارنگاشت «رادیو فردا» وابسته به امپریالیست های «یانکی»
با پارسی نویسی و ویرایش درخور از سوی اینجانب؛ برجسته نمایی ها همه جا از آنِ من است و بخشی از روده درازی های آن را نیز پیراسته ام.    ب. الف. بزرگمهر


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!