«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ بهمن ۳, جمعه

گر حکم شود که دزد گیرند ...


می نویسد:
«من شدیدا به محاکمه ی رحیمی مشکوکم! در اینکه این بابا تبهکار اقتصادی بود، تردیدی نیست و از پیش ترها نیز همه می دانستند! ولی، خوب! تبهکار اقتصادی بسیار است؛ چرا باید در این هنگام رحیمی محاکمه شود؟!

آنگونه که به ذهنم می رسد، جریان ضدانقلاب (پیش از این گفته ام منظور از ضد انقلاب چه کسانی هستند!) نه تنها کمرشان از این رویداد نشکست که به پشتوانه ی آن، کمر راست خواهند کرد؛ به دلیل های زیر :
۱ ـ همانگونه که در جریان همچشمی های انتخاباتی ریاست جمهوری روشن شد، بخش بزرگی از جریان اصولگرایی به دنبال دوری جستن از کردارهای احمدی نژاد و مرزبندی آن با نیروهای خودی بود و هست؛
۲ ـ میان سال های ۹۰ تا ۹۲ هم که سیاه ترین روزهای دولت احمدی نژاد رقم می خورد، این جریان با ساختن مترسکی به نام «جریان انحرافی» می کوشید همه ی دشواری های کشور را به گردن این حلقه بیندازد؛
۳ ـ علم الهدی می گوید، احمدی نژاد عوضی رفت و مُرد! پس از آن، مهدی طائب هم به تازگی گفته است که از احمدی نژاد رد شوید و در اندیشه ی نیروهای تازه باشید.

بنابراین به نظر می رسد، جریان اصولگرایی با از میان برداشتن شماری از نیروهای سوخته ی خود، آهنگِ پاکیزه شویی اصولگرایان را دارد و با آوردن نیروهای تازه ای به صحنه می کوشد خود را از دشواری های دوران حاکمیت اصولگرایان بر کشور برهاند و از آن دوری جوید؛ به این ترتیب، نه تنها به پیشواز محاکمه ی رحیمی، مرتضوی، بابک زنجانی و نمونه هایی اینچنین خواهد رفت که خود را نیز پاکیزه نشان خواهد داد.

از «گوگل پلاس» با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر

گرچه دلیل آورده شده تا اندازه ای ریشخندآمیز بدیده می آید، می پندارم که از هسته ی درستی نیز برخوردار است. در چنین حاکمیت آبروباخته ای، چه کسی تبهکار نیست؟!

گر حکم شود که مست گیرند، در شهر هر آنکه هست گیرند!

سرنگون باد جمهوری تبهکار اسلام پیشگان!

ب. الف. بزرگمهر     سوم بهمن ماه ۱۳۹۳

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!