«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ بهمن ۴, شنبه

بگوی انشاءالله!


روزی جحی برای خرید درازگوشی به بازار می رفت. مردی پیش آمد و پرسید:
كجا می روی؟

گفت:
به بازار می روم كه درازگوشی بخرم.

گفتش:
بگوی انشاءالله!

گفت:
چه جای انشاءالله باشد كه خر در بازار و زر در كیسه ی من است.

چون به بازار در آمد مایه اش را بزدند و چون بازگشت همان مرد به او برخورد و پرسیدش از كجا می آیی؟

گفت:
انشاءالله از بازار؛ انشاءالله زرم را بدزدیدند؛ انشاءالله خری نخریدم و زیان دیده و تهیدست به خانه بازمی گردم، انشاءالله !

جاودانه عُبید زاکانی

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!