«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ بهمن ۵, یکشنبه

... عربِ تازی نیازی به برقِ گنبد و بارگاه زرین ندارد!


تصویری از مزار پادشاه عربستان سعودی که با درگذشتش از شکم بسیار بزرگی که با خود اینجا و آنجا می کشید نیز آسوده شد و نشانه ای جز خاکی برآمده بر مزارش و مشتی تخم و ترکه ی شکمباره، زنباره و نوکرسرشت برجای ننهاد، درج کرده و می نویسد:
«یادم هست که می گفتند، عرب ها پیش از اسلام به مزارها و شمار مردگان شان می بالیدند و پیامبر اسلام به آن ها نادرستی این کار را نشان داد ...»

از «گوگل پلاس» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر

 نمی دانم آن پیامبر تازی، براستی چه چیزهایی به آن ها یاد داده یا چه چیزهای دیگری از آن ها که رگ و ریشه ی خودش نیز هستند، آموخته است؛ گور مردگان نیز در بسیاری کیش ها و آیین های باستانی مقدس بوده و همچنان نیز هست؛ ولی چشمگیرتر از هر چیز دیگری، در شاخه ای از کیش اسلام که هم اکنون در آن کشور بیش ترین پیرو را دارد به گور سپردن مردگان در مزاری ساده، بی هیچ گنبد و بارگاهی زرین یا حتا مسین است! گویی در آنجا درخشش آفتاب به اندازه ای بسنده شگفت انگیز است که عربِ تازی نیازی به برقِ گنبد و بارگاه زرین ندارد!

ب. الف. بزرگمهر    پنجم بهمن ماه ۱۳۹۳ 
 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!