«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ بهمن ۲, پنجشنبه

این چرنده، پرنده، پلنگ، همین پنج روز و شش باشد ...


به چه کار آیدت ز گل طبقی
از گلستان من بگیر و ببر ددی



این چرنده، پرنده، پلنگ، همین پنج روز و شش باشد

وین درنده شکارچی، همیشه خوش باشد!

ب. الف. بزرگمهر  دوم بهمن ماه ۱۳۹۳

با الهام از سروده ی زیبای شیخ اجل سعدی شیرازی:
به چه کار آیدت ز گل طبقی
از گلستان من ببر ورقی

گل همین پنج روز و شش باشد
وین گلستان همیشه خوش باشد



پی نوشت:

با پوزش فراوان از دستبرد به سروده ی زیبای شیخ اجل!

هم اکنون روح وی را با ابروهایی یکی بالا، یکی پایین و انگشتی به نشانه ی ناخرسندی پیش روی خود می بینم و در پندار خود به وی می گویم:
باشد! دیگر از این غلط ها نمی کنم! همین که حتا آب باریکه ای از سرایندگی در کسی چو من نمی تراود و به ناچار از سنگ، سروده می بافد، ترا بس است که به داوری نشینی. ببین کشورت را به چه روزی انداخته اند!

ب. الف. بزرگمهر   دوم بهمن ماه ۱۳۹۳   

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!