«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ بهمن ۵, یکشنبه

روزتان پر از عشق و امید برای ساختن آینده! به پیش! ـ بازانتشار


نوشته است:
«چقدر باید آدمی عمر کند تا بفهمد که لب به شکلِ بوسه آفریده شده است؛ که پرندگان ناگزیر از آوازند و پیشه‌یِ جوانی، عاشقی‌ست ...! سلام صبحتون زیبا، روزتون عاشقانه!» 

از «گوگل پلاس» 

... و من با خود می اندیشم:
خوب! بد هم نیست. چیزی کم و بیش دلنشین و متنی که شاید از جایی رونوشت شده است ... ولی گویا خوشی زده زیر دلش! دیر بجنبیم با اوضاعی که اسلام پیشگان برای کشورمان فراهم آورده اند، هست و نیست مان را به باد می دهند و عشق و عاشقی را از یاد خواهیم برد؛ گرچه، هم اکنون نیز بسیاری از مردم که با رنج و زحمت، شکم خود و فرزندان شان را سیر می کنند، آن را کم و بیش از یاد برده اند:
گرسنگی نکشیدی تا عاشقی از یادت بره!

... و این یکی هم نباید تاکنون مزه ی گرسنگی را کشیده باشد. نمی دانم چرا سرِ خون آلود شهیدی در جبهه که تصویرش را چندی پیش در «گوگل پلاس» دیدم، جلوی چشمانم می آید و هرچه کوشش می کنم آن را کنار بزنم و با این نوشته نیامیزم، نمی شود ... بازهم خودنمایی می کند. جوانی است که جان خود را برای رهایی میهنش از چنگ دشمن افشانده است:
ـ مگر ما دل نداشتیم؟!

سپس بازهم در اندیشه می شوم که چه تفاوت بزرگی است میان اُمید با خوشخیالی! امید برای بهبود اوضاع به سود همه، به سود توده های میلیونی مردم و نه لایه های نازکی از اجتماع و خوشخیالی کسانی که اگر تَقّی هم به توقی بشود، بسان پرندگان پرواز خواهند کرد؛ بی هیچ نغمه ای خوشخوان! یکی شان چندی پیش که اوضاع می رفت بحرانی تر شود، توی همین «گوگل پلاس» نوشته بود:
دیگه باید رفت. من که می رم بلیطم و بگیرم برم ازین مملکت. پاسپورتم هم آماده است ... (نقل به مضمون).

نه! نباید رفت؛ باید ماند و ساخت! باید ماند و جنگید برای همه آن خواست هایی که برآورده نشده ... برای آزادی زندانیان سیاسی؛ برای سازمان دادن و سازمان یافتن در سندیکاها و شوراها و نهادهای مردمی! برای دریدن صورتک اسلام پناهی از چهره ی مشتی دزد! برای سرنگون کردن میوه چینان انقلابی بزرگ که آن را به شکست کشاندند و حتا اگر لازم بود برای رویارویی با بهره کشان جهانی که سناریوهای خود را برای تکه تکه نمودن ایران زمین، گام بگام جلو می برند و بازی هویج و چماق را با حاکمیتی پلید پی می گیرند؛ بازی پلیدی که شایسته ی توده های مردم ایران نیست.

می بینید؟! این اُمید، پای در واقعیت های سرسخت زمینی دارد و آن خوشخیالی تنگ و خودخواهانه، سری در آسمان بی آنکه پایی در زمین داشته باشد.

صبح همگی به خیر! روزتان پر از عشق و امید برای ساختن آینده! به پیش!

ب. الف. بزرگمهر نهم تیر ماه ۱۳۹۲

http://www.behzadbozorgmehr.com/2013/06/blog-post_8433.html

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!