«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ دی ۵, جمعه

ترس شما، رُک و پوست کنده از دست دادن بازار پرسود ایران است!


به ویدئوی پیوست باریک شوید! پیامی از رییس جمهوری چین به مردم ایران و در بنیاد به حاکمیت تبهکار جمهوری اسلامی به بهانه ی «شب یلدا»ست؛ پیام از کشوری که هنگامی دورتر، «جمهوری خلق چین» یا «جمهوری توده ای چین» خوانده می شد و با همه ی دهه ها رفتار کژدار و مریز و کرداری نه چندان شایسته بویژه در پهنه ی سیاست جهانی، رویهمرفته سزاوار چنین برنامی بود. نمی دانم آیا هنوز چنین برنام و پیشوندی جلوی نام آن کشور باستانی بکار برده می شود یا نه؛ ولی هرچه هست، برنامی رنگ باخته است که دیگر از کم ترین ارزشی برخوردار نیست؛ آنجا گام بگام به کشور سوپرمیلیاردرهای چینی و اروپایی و جاهای دیگر دگردیسه شده و با رویش و گسترش هماوندی های سرمایه داری که تار و پود اقتصاد و سیاست آن کشور را به چنگ آورده، نشانه ای چندان از اقتصاد خلقی برجای نگذاشته است. پیام دوپهلوی رییس جمهوری آن کشور بروشنی گواه آن است؛ وی درباره ی هماوندی های اقتصادی میان چین و ایران که بخش سترگی از آن، دربرگیرنده هماوندی های بازرگانی میان دو کشور است از آن میان، می گوید:
«هنگامی که گروهی از بازرگانان ایرانی به چین می آیند و خودشان فرآوری کالاهای ناراست (تقلبی)* را به کارخانه ها سپارش می دهند، گناه ما چیست؟» وی که گویی از نارسایی منطق درونی چنین سخنی آگاه است، در جای دیگری از پیامش می گوید:
«چین کالاهایی عالی و با کیفیت هم تولید می کند، ولی این گناه ما نیست که بازرگانان ایرانی گرایش به خریداری آن ها ندارند» و من با خود می گویم:
اکنون کمی بهتر شد. اینکه بزرگ بازرگانان ایرانی که بر بخش سترگی از حاکمیت کشورمان چیره اند و دستگاه دیوانسالاری نیز زیر فرمان و به دلخواه آن ها می چرخد، جُستاری روشن است؛ آن ها تنها در پی سود بیش تر و به هر بهای سبک یا سنگینی برای مردم ایران اند؛ می خواهند از این دست بخرند و با آن دست بفروشند؛ بی آنکه کاری انجام داده باشند:
زالوهایی به جان مردم ایران افتاده که به گفته ی آن زبانزد: «بر آن ها حرجی نیست»؛ ولی آیا این، دلیلِ منطقی و درستی است که تو به عنوان رییس جمهور کشوری بزرگ بر زبان می رانی؟ اگر ایراد می گیری که «مگر کشور شما گمرک و بنیاد استاندارد ندارد»، سخنی درست، ولی یکسویه است؛ آیا کشور بزرگ شما که از سویه های مدیریت اقتصادی ـ اجتماعی و سیاسی، پله ها فراتر و برتر از مدیریت نابخرد و نابکار اسلام پیشه ی ننگ ایران و ایرانی در حاکمیت آن است، نمی بایستی از فرآوری کالاهایی بُنجل و در برخی موردها مرگبار که آن کشور را بدنام می کند، جلوگیری کنید؟! نیک که بنگرید از این سویه هیچ تفاوتی میان شما و آن سوداگران ایرانی نیست؛ انگیزه ی هر دوی شما، دستیابی به سود هرچه بیش تر در زمانی کوتاه تر و از راه های آسان تر بوده و هست! بنابراین، آنجا که می گویید:
«ما نگران هستیم، هنگامی که در آینده تحریم های اقتصادی علیه ایران برچیده شود، سوداگران سودجو این بار کالاهای ناراست بیش تری به کشورتان وارد کنند»، ترس تان از جای دیگر است؛ وگرنه، همین پیام را سال ها پیش تر به گوش مردم ایران می رساندید و از آن مهم تر، جلوی فرآوری کالاهای سپارشی و نیرنگبازی را می گرفتید؛ کالاهای سپارشی بُنجل و مرگبار برای توده های مردم کشورهایی چون ایران و سرشار از سودی دو سویه؛ هم برای شما و هم برای سوداگران کشورهای دیگر! ترس شما، رُک و پوست کنده از دست دادن بازار پرسود ایران است! و شما دچار همان فرصت جویی (اپورتونیسم) کوته بینانه ای در زمینه ی اقتصادی بوده و همچنان هستید که در زمینه سیاسی دهه هاست به آن دچارید. نیرنگبازی با مردم ایران را کنار بگذارید!

ب. الف. بزرگمهر   پنجم دی ماه ۱۳۹۳  

* بجای واژه ی از ریشه عربی «تقلب» می توان از واژه ی «ناراستی» سود برد.

پی نوشت:

در گفتگویی تلفنی با کهنه رفیقی آگاه شدم که زیرنویس ویدئوی زیر، ساخته و پرداخته ی یک ایرانی تبار امریکایی است و با آنچه رییس جمهوری چین بر زبان آورده، سازگاری ندارد.

با سپاس از باریک بینی و یادآوری آن رفیق، همانگونه که برای وی نیز گفتم، هسته ی جُستاری که درباره ی چگونگی هماوندی های میان ایران و چین به آن ها اشاره نموده ام، همچنان دست نخورده برجای می ماند.
 
ب. الف. بزرگمهر   ششم دی ماه ۱۳۹۳ 



هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!