«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ دی ۶, شنبه

انقلاب دورانساز اکتبر ۱۹۱۷، زمینه ساز رهایی زنان از بندهای اجتماعی!


تصویر پیوست از «ویل دوران» و گفته ای که نمی دانم براستی از اوست را درج کرده و من با خود می اندیشم:
بهبود وضع زنان در برخی از پیشرفته ترین کشورهای سرمایه داری آن هنگام که از بسیاری حقوق پیش پا افتاده و از آن میان، حق رای دادن برخوردار نبودند، پس از انقلاب بلشویکی روسیه و پایداری پیروزمند روسیه سوسیالیستی در برابر یورش کشورهای امپریالیستی به آن رخ داد؛ جایی که برای نخستین بار در تاریخ آدمی، زن از حقوقی برابر با مرد به آرش باریک بینانه ی آن، برخوردار شد و در پی آن کشورهای سرمایه داری اروپای باختری ناچار به شناسایی گام بگام حقوق زنان شدند.

در قانون مدنی یا خانواده ی یکی از کشورهای کوچک اروپای باختری که تا چند سالی پس از پایان جنگ دوم جهانی نیز برجای مانده بود، از آن میان نوشته بود:
زن بی اجازه ی شوهر خود حق خرید کردن ندارد! (نقل بسیار نزدیک به مضمون)*

بنابراین، مهم ترین رویداد سده ی بیستم ترسایی، نه بهبود قانون های اجتماعی و مدنی به سود زنان که همان انقلاب دورانساز اکتبر ۱۹۱۷ روسیه است که مهر و نشان خود را برای همیشه در تاریخ آدمی برجای نهاده و پاک شدنی نیز نیست.

به این بهانه، این نکته را نیز بد نیست یادآوری کنم تا آن کارگاه به اصطلاح آموزشی مزدبگیر «یانکی»ها که به پندار خود می خواهد به شهروندان ایران، آموزش های مدنی و دمکراسی آمریکایی بدهد و به این بهانه جای پایی برای آینده باز کند، بهتر است دنبال اینگونه چیزها نباشد. تحلیلگران برجسته ترشان که گردانندگان آن "کارگاه آموزشی" و دیگر خودفروختگان رنگارنگ ایرانی تبار، انگشت کوجک آن ها نیز نمی شوند، نیک می دانند که سطح آگاهی اجتماعی روشنفکران ایرانی و توده های مردم آن با همه ی فرسایش های پیامد دوره ی سی و شش سال و بیش از شست سال کنونی (از کودتای انگلیسی ـ آمریکایی ۲۸ امرداد ماه ۱۳۳۲ به این سو) تا آنجاست که آن ها را نمی توان به عنوان نمونه، چون روشنفکران لیبی فریفت و بهتر است ترفندهای تازه تری بجویند.

ب. الف. بزرگمهر   ششم دی ماه ۱۳۹۳

* شوربختانه، آن کتابچه ی قانون را که از دوستی وام گرفته و ناچار به پس  دادن آن بودم، ندارم و یادداشت خودم در این باره را که روی کاغذ نوشته بودم نیز گم کرده ام؛ وگرنه، آن را با یادآوری نام کتابچه، تاریخ (سال ۱۹۴۸؟) و سایر ویژگی های آن درج می کردم.

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!