«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ آذر ۲۴, دوشنبه

ما اینیم! هم آسمان را داریم، هم ریسمان را ...


«عده‌ای در ۱۲ سال گذشته سنگی را به چاه انداخته‌اند و امروز عده‌ای به ما می‌گویند زود باشید و عده‌ای می‌گویند این کار را رها کنید ... ما به حرف هیچکدام گوش نمی‌دهیم و آرام آرام و حساب‌شده کار خود را ادامه خواهیم داد؛ چون هم طناب و هم راه و هم زور بیرون آوردن این سنگ را از چاه داریم ... دنیا چاره‌ای ندارد جز این که با جمهوری اسلامی ایران پای میز مذاکره بنشیند و راه ‌های دیگر غلط است؛ آنها تجربه کردند و اگر دوباره امتحان کنند، ضرر بیشتری خواهند کرد.»
حسن فریدون روحانی «ایسنا»، ۲۴ آذر ماه ۱۳۹۳

از این سنجیده تر نمی توان سخن گفت! مردم ایران درستی این سخنان را نه تنها در ۱۲، ۲۴ و  نزدیک به ۳۶ سال گذشته که بویژه در بیش از یکسال کنونی ریاست جمهوری آخوند امنیتی گواه بوده اند:
از ریسمان های دار و سنگ اندازی های پی در پی در راه پیشرفت و بهبود اوضاع بسود توده های مردم گرفته تا رفتن به راهی که «شیطان بزرگ» و همدستانش پیش پا نهادند و هیچکدام شان بی آنکه به سخن کسی گوش سپارند، آرام آرام به همان راه رفتند. از گفتگوهای هسته ای و پیروزی های بزرگ آن که هیچ مگو:
این ما بودیم که «شیطان بزرگ» را واداشتیم تا سامانه ی هسته ای خویش را به مدت بیش از پنج سال بایستاند؛
این ما بودیم که آن ها را سال ها بازی دادیم و دنبال نخود سیاه فرستادیم؛
این ما بودیم که قراردادی ننگین را به گردن شان گذاشتیم و وادارشان نمودیم که آن را یواشکی و دور از چشم به اجرا درآورند؛
این ما بودیم که از آن ها خواستیم تا "داوطلبانه" سانتریفیوژهای شان را از کار بیندازند تا دل ما را بدست آورند؛
این ما بودیم که در هر زمان بایسته، بهنگام و بی هنگام، سرزده به نهادهای هسته ای و نظامی شان رفتیم و حتا سوراخ ... شان را گشتیم تا مبادا در آنجا هسته ای چیزی جاسازی کرده باشند؛ و
این ما بودیم که دایره ای قرمز به دور رهبرشان کشیدیم و گفتیم درون این دایره، هر اندازه دلت خواست کُرکُری بخوان تا کار خود را پی گیریم!

این آن ها بودند که برای گفتگو و تعامل، زاری کنان و توی سر خویش زنان به دست و پای ما افتادند و برای بقای خود پایوری (تضمین) خواستند و ما هنوز آن ها را سرمی گردانیم و تضمینی به آن ها نمی دهیم!
این آنها بودند که از ما خواستند از آشکار کردن گفتگوها در رسانه ها خودداری کنیم تا آبروی شان پیش مردم کشور خود از میان نرود؛ آن ها بودند که خواستار گنجاندن بخشی از قراردادها در بسته ای شفاهی شدند؛ و  
این آنها بودند که زیان بیش تری از ما کرده و بازهم خواهند کرد!

ما اینیم! هم آسمان را داریم، هم ریسمان را! اگر سنگ های انداخته شده به چاه را هم نتوانیم درآوریم، آسمان و ریسمان که می توانیم بافیم!

ب. الف. بزرگمهر     ۲۵ آذر ماه ۱۳۹۳ 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!