«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ دی ۵, جمعه

حضور نئاندرتال‌های چهار درصدی در دنیای مدرن ـ بازانتشار


یادداشتی کوتاه درباره جُستار

پیش از این نیز، پژوهش های انسان شناسی و ریخت شناسی انسانها، انگاره آمیزش «انسان های هوشمند» با «انسان های نئاندرتال» را کم و بیش مورد تایید قرار داده است. آنگونه که بر می آید از حدود چهل هزار سال پیش به این سو، با برتری انسان کنونی «انسان هوشمند» در ابزارسازی و کاربرد آتش نسبت به نئاندرتال ها، آنها پیوسته به جاهای دورتر و بدآب و هواتر رانده شده اند. آثار انسان های نئاندرتال را بویژه در منطقه شمال اروپا و بویژه اسکاندیناوی می توان بخوبی ردیابی نمود.

شاید جالب توجه باشد که برخی خصوصیات ریخت شناسی چهره و اندام نئاندرتال ها، مانند پیشانی کوتاه با شیب بیشتر، چانه ها و آرواره های بزرگ تر، درشتی و زمختی بیش از اندازه اندام، قوس ابروی برجسته و پیش آمده و در مواردی بسیار نادر، گوش های کمی تیز را می توان در چهره و اندام برخی مردم منطقه اسکاندیناوی دید. البته، هیچکدام اینها به معنای آن نیست که مثلا آنگونه که در ضرب المثل گفته می شود: خون نئاندرتال ها در رگهای آنها جاری است که این پدیده ای شناخته شده در زیست شناسی به نام آتاویسم یا «بازگشت به عقب» است که در مواردی بسیار نادر و در همه جای کره زمین دیده شده است و گاه بسیار بیشتر از انسان و نژاد آن، اثری از گذشته را به نمایش می گذارد؛ مانند نوزاد آدمی که با دم به دنیا می آید یا نوزادی که دارای پلک سوم (اثری از خزندگان و دوزیستان) است.

از دید اینجانب، تنها همان شواهد ریخت شناسی که بویژه در منطقه شمال اروپا و بویژه اسکاندیناوی با میزان درصد بیشتری در میان آدم ها دیده می شود، نشاندهنده وجود آمیزش میان «انسان هوشمند» با «نئاندرتال» در گذشته ای بسیار دور می باشد.

در این زمینه که «انسان هوشمند» و «انسان نئاندرتال»، هر دو بر روی یک شاخه تکاملی قرار داشته باشند، به نظرم ارزیابی نوشتار یا پژوهش کمی شتابزده و نارس است؛ زیرا تعداد بسیار اندک سنگواره های یافته شده و پراکندگی جغرافیایی آنها، از میمون های آدم نما گرفته تا انسان های گوناگون (هایدلبرگ، کرومانیون، پکن، ...)، به دلایل گوناگون و حتا از نظر آماری، هنوز پاسخ این پرسش را روشن نکرده و نمی کند که آیا، آدم های کنونی که همگی آنها، در همه جای کره زمین، از گونه «انسان هوشمند» هستند، روی یک شاخه تکاملی قرار دارند یا سرچشمه های جداگانه دارند. مدارک ژنتیکی در این باره به تنهایی کافی نبوده و به این پرسش، پاسخ دقیقی نمی دهند.

آنچه که بویژه ـ درست برخلاف نظر نژادپرستان ـ در این زمینه اهمیت دارد و کم و بیش به خوبی به اثبات رسیده است، نزدیکی بسیار بیشتر نژادهای افریقایی (سیاه پوستان، ...) با نژادهای آسیای ـ اروپایی (سپیدپوستان، ...) و دوری نسبی هر دو آنها (هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی) با نژاد زرد است که انگاره تکامل چند شاخه ای گونه «انسان هوشمند» و درآمیزی بعدی آنها را تقویت می کند.

با مهر و سپاس

ب. الف. بزرگمهر


http://www.behzadbozorgmehr.com/2010/05/blog-post_9405.html

                                                                   ***

حضور نئاندرتال‌های چهار درصدی در دنیای مدرن

براساس پژوهش‌های علمی اخیر، نسل انسان کنونی، انسان اندیشمند، در فاصله بین ۵۰ تا ۸۰ هزار سال پیش با گونه انسان نئاندرتال آمیزش داشته است و به همین جهت رگه‌هایی از ژنتیک گونه نئاندرتال در برخی از انسان‌های امروزی دیده می شود.

به گزارش سایت خبری کریستین ساینس مونیتور، وجود رگه‌های نئاندرتال در انسان مدرن یکی از نتایج تحقیقات چهار ساله ای است که با بررسی سه میلیارد مجموعه ترکیبی متشکل از چهار مولکول اصلی ژن نئاندرتال ها به دست آمده است.

هیأت پژوهشی بین المللی که انجام این تحقیقات را بر عهده داشته است می‌گویند تا کنون ۶۰ درصد از مشخصه های ژنتیک نئاندرتال‌ها شناسایی و مشخص شده‌اند.

به گفته این گروه پژوهشی احتمالأ یک دسته از انسان های مدرن در حین مهاجرت از زادگاه اصلی خود در آفریقا و عبور از شمال آفریقا و خاورمیانه با گونه انسان نئاندرتال آمیزش داشته‌اند.

این پژوهش همچنین نشان می‌دهد که مابین یک تا چهار درصد از شناسنامه ژنتیک مردمان اوراسیا و مناطق جنوب غربی اقیانوس آرام به ژنتیک نئاندرتال‌ها باز می گردد. این در حالی است که در میان انسان‌های آفریقایی اثری از این آمیختگی ژنتیک مشاهده نشده است.

این نتایج پس از بررسی مختصات ژنتیک پنج انسان گوناگون ساکن اروپا، گینه نو، آسیا و قبایل ساکن آفریقا و مقایسه آن با داده های ژنتیک نئاندرتال‌ها به دست آمده است.

سوانته پابو، مسئول پروژه ژنتیک نئاندرتال‌ها در انستیتو تکامل انسانی در شهر لایپزیک می گوید: « همراه با گسترش دامنه شناخت پژوهشگران انسان شناسی و استفاده از دستاوردهای علم ژنتیک ، آگاهی ما از اجداد و گونه های دیگر انسانی به مراتب بیشتر از اطلاعات محدودی است که تاکنون از طریق فسیل و سنگواره ها به دست آورده‌ایم.»

همچنین به گفته این پژوهشگران نتایجی که تا کنون بدست آمده کلی هستند و حدس زده می‌شود که به مرور زمان و با تحقیقات بیشتر، نتایج دقیق‌تری ارائه شوند.

قرار بر این است که نتایج به دست آمده از این پژوهش‌ها، در تازه‌ترین شماره مجله علمی «نِیچِر» منتشر شود.

زیست شناسی غارنشینان

به نوشته سایت خبری کریستین ساینس مونیتور، این کشفیات، فرضیه خلوص ژنتیکی انسان مدرن را زیر سووال می‌برد.

مسئول پروژه پژوهشی ژنتیک نئاندرتال‌ها احتمال می‌دهد که در شناسه ژنتیک ساکنین قاره آفریقا نیز رگه‌هایی از آمیزش با انواع کهن گونه‌های انسانی به چشم بخورد.

تحقیقات تاکنون نشان داده‌اند که که رگه های ژنتیک بازمانده از گونه نئاندرتال در انسان مدرن، در ژن ها متمرکز نیستند بلکه به شکلی تصادفی و بی قاعده در سایر بخش‌های ساختار ژنتیکی انسان مدرن، ژنوم، پراکنده هستند.

نئاندرتال‌ها و به دنبال آن انسان اندیشمند، تقریباً به طور همزمان و حدود ۵۰ هزار سال در حوزه‌ای مشترک و متشکل از اروپا و غرب آسیا زندگی می کردند. این همزیستی تا انقراض گونه نئاندرتال در حدود ۳۰ هزار سال پیش ادامه داشت.

سایت خبری کریستین ساینس مونیتور در ادامه می نویسد که با تکیه به نتایج پژوهش‌های جدید به قطعیت وجود این ژن را در گونه انسان امروزی ثابت می‌کند.

یکی از مسئولان این هیأت پژوهشی معتقد است که این آمیزش و امتزاج در ابتدای رویاروئی و همجواری این دو گونه انسانی در حد فاصل ۵۰ تا ۸۰ هزار سال پیش اتفاق افتاده است.

انسان مدرن ، نئاندرتال‌ و میمون؛ سه گونه از یک تبار

به نوشته سایت خبری کریستین ساینس مونیتور، در این پژوهش همچنین ژنوم انسان مدرن و نئاندرتال و شامپانزه که نزدیک‌ترین گونه خویشاوند زنده انسان به شمار می‌رود با یکدیگر مقایسه شده‌اند.

نتایج این تحقیقات نشان می‌دهد که ۹۹.۷ درصد از ژنوم نئادر‌تال‌ها با گونه انسان مدرن یکسان است. این یکسانی ژنتیکی میان ژنوم نئاندرتال‌ها و انسان مدرن با گونه شامپانزه به ۹۹.۸ درصد می‌رسد.

همچنین این تحقیقات وجود تفاوت‌هایی میان نحوه پرورش مغز، استخوانبندی جمجمه، نوع پوست و نحوه ترمیم زخم انسان امروزی و نئاندرتال‌ها را مورد مطالعه قرار داده است.

براساس شواهد ثبت شده بر روی سنگواره‌ها، تخمین زده می‌شود که شاخه گونه شامپانزه و گونه انسان اندیشمند که اجداد نئاندرتال و انسان مدرن به شمار می‌روند در حدود ۵ تا ۶ میلیون سال پیش از یکدیگر جدا شده‌اند. همچنین این مطالعات نشان می‌دهد که دو گونه نئاندرتال و انسان امروزی نیز در حدود ۴۰ هزار سال پیش از یکدیگر جدا شده‌اند.

نتایج این تحقیقات گسترده، در آینده گنجینه کم نظیری از اطلاعات را در مورد تفاوت‌های انسان مدرن با نئاندرتال‌ها در اختیار محققان قرار خواهد داد.

برگرفته از تارنگاشت «رادیو فردا»:
http://www.radiofarda.com/content/f3_Neanderthal_men/2040131.html


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!