«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ آبان ۱۷, شنبه

در کردار اجتماعی، خواسته یا ناخواسته بودن آن از چندان اهمیتی برخوردار نیست!


پیوند (لینک) تارنگاشتی را به سود شاهزاده حسرت به دل و بی آبرو: رضا نیم پهلوی درج کرده و چیزکی درباره ی آن نوشته است:
حالا چی می شه؟ ینی توش می خوان دستمال دست بگیرن برا «شاهزاده» مثل همه برنامه هایی مدل سلطنت طلبی؟

از «گوگل پلاس». دانسته از ویرایش آن خودداری نموده ام.    ب. الف. بزرگمهر

برایش می نویسم:
«کار شما بطور غیرمستقیم، خواسته یا ناخواسته تبلیغ برای رضا نیم پهلویه!»

پاسخی اینچنین می دهد:
«خوب والا اگر به تبلیغ من بخواد مخاطب پیدا کنه که به همون راحتیم می ریزه  ولی اگر بخواد قوی کار کنه خوب مثل من و تو. به هر حال نمی شه در مورد چیزی حرف نزد و مطلقا بایکوتش کرد تو عصر اطلاعات به امید اینکه تبلیغ نشه براش. الان دست همه اسمارت فونه و سال ۲۰۱۴ به ۲۰۱۵» همانجا

از آن پاسخ هاست که با بر زبان راندن چیزهایی بدیهی، دیگری را دستِکم می گیرد. به وی چنین پاسخ می دهم:
سخن بر سر بایکوت کردن یا واکنش نشان ندادن نیست! بر سر چگونگی گفتن آن است. هنگامی که شما چیزی را کم و بیش بی هیچ توضیحی یا توضیح کوچک و نارسایی چون آنچه شما نوشته اید در میان می گذارید و پیوند (لینک) آن را هم می گذارید، این می شود تبلیغ به سود آنجا؛ خواسته یا ناخواسته اش چندان مهم نیست.

در همین گوگل پلاس، آدمی را داریم که بی هیچ گمان و گفتگو، مزدور دربار خامنه ای است و از یکسو کوشش کودکانه و جانکاهی به خرج می دهد تا تاریخ چپ ایران را لجن مال کند و از سوی دیگر ناگهان به چپ می زند و از مارکس تعریف و ستایش می کند. بنابراین، کسی که مستقیمن تبلیغ جایی یا چیزی را می کند، حسابش برای سایرین روشن است؛ دشواری کار در کسانی است که جامه ی دیگری بر تن کرده اند. این توضیح را نیز کلی گفتم و به هیچ رو کنایه ای به شما نیست؛ خواستم توجه شما را به مساله ای مهم جلب کنم که امیدوارم توانسته باشم.

این نیز بماند و به آن ـ به این دلیل که به هر رو، هر آدمی الویت های ویژه ی خودش را دارد ـ چندان نمی پردازم که جستارها هریک الویت ویژه ی خود را دارند. از دید من، نظام پادشاهی در ایران برای همیشه به گور سپرده شده و اگر در جایی چون افغانستان که از دیدگاه رشد اقتصادی ـ اجتماعی از ایران دورتر است، نتوانستند «ظاهرشاه» را دوباره به پادشاهی بازگردانند، در ایران نیز نخواهند توانست. این نکته را تجزیه تحلیلگران بسیار زیرک و کارکشته ی امپریالیستی نیک می دانند؛ ولی با این همه به این آرش نیست که چنین سناریویی را کنار نهند؛ برعکس از آن به عنوان سناریویی فرعی در کارشان سود می برند و به پراکندگی و سردرگمی بیش تر نیروهای روشنفکری ایران دامن می زنند. ولی، در این زمینه، بگمانم نظر شما با من تفاوت دارد. تنها آن را برای تان بازگو کردم. چند و چون و چرایی آن را در برخی یادداشت هایم آورده ام؛ ولی تاکنون یادداشت جداگانه ای در آن باره ننوشته ام؛ درست به دلیل کم اهمیت بودن نسبی آن در سنجش با جستارهای دیگر!

ب. الف. بزرگمهر     ۱۷ آبان ماه ۱۳۹۳
 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!