«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ آبان ۱۸, یکشنبه

... برای حیرت دل، قدری نان!


نیایشی است سرودواره به درگاه خداوند نادیده و ناشناخته با آرزوهایی نیک و خواسته هایی کوچک و بزرگ؛ واپسین لنگه ی آن، چشمگیرتر و در گونه ی خود شاهکاری بی همتاست:
«برای عزم‌های مانده ، قدری راه ...»

با خود می اندیشم:
خوب! اگر اینچنین باشد که خداوند برای آهنگ نمودنت بر انجام کاری که در آن مانده ای، باید  «قدری راه» نیز بسازد، شرم نکن و بگو که یکباره خودش آن را تا پایان به انجام برساند و تو به همین مناسبت و به شکرانه ی آن، تنها چند نماز و نیایش پربرکت و شادمانه بخوانی و کمی هم دولا راست شوی تا جنبشی نیز داشته باشی ...  

به بازی با واژه ها بیش تر نزدیک است تا ندایی برآمده از جان؛ و در کشوری که تنگدستی بیداد می کند، فراموش نموده تا نان را نیز در نیایش خود بگنجاند؛ سراینده ای شکم سیر؟!

بله! چنین به دیده می آید و اگر چنین نبود، شاید «نان» جای «آشنایی‌های پر معنا» می نشست تا شکم را اندکی هم شده از آشفتگی برهاند؛ عشق های خسته، جان بیش تری یابند و آشنایی ها با واژه هایی از جان برآمده، رنگی دیگر بخود گیرند.

ب. الف. بزرگمهر    ۱۸ آبان ماه ۱۳۹۳

***

خداوندا
برای شانه‌های خسته ، قدری عشق
برای گام‌های مانده در تردید، قدری عزم
برای زخم‌ها، مرهم
برای خواهش دستان ما، باران
برای این همه سرگشتگی، ایمان
برای این همه بیگانگی، الفت
برای بستگی، آغاز
برای خستگی، آغوش
برای ظلمت جان، روشنایی‌های پی در پی
برای حیرت دل، آشنایی‌های پر معنا

خداوندا
برای عشق‌های خسته ، قدری روح
برای عزم‌های مانده ، قدری راه . ..

علی میرافضلی

از «گوگل پلاس»

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!