«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ آبان ۱۶, جمعه

مزدوران و گماشتگان امپریالیستی، بیش از هرجایی در حاکمیت ایران لانه دارند!

آیا تخم اسیدپاشان را ملخ خورده که هنوز مردم باید چشم انتظار یافتن شان بمانند؟!

در هماوندی با جریان سازمان داده شده ی «اسیدپاشی به روی زنان» که به هیچ روی، کار یک نفر نبود و نمی توانست باشد، تبهکاری به نام غلامحسین محسنی اژه‌ای که هم اکنون با عنوان «معاون اول قوه قضایی»، تبهکاری هایش را پی می گیرد و دستی آغشته به خون جوانان و نویسندگان و دانشمندان کشورمان در کشتار زندانیان سال ۱۳۶۷و «قتل های زنجیره ای» دارد، چنین گفته است:
«آن چه مشخص است، نسبت دادن موضوع اسیدپاشی به نظام جمهوری اسلامی با تبلیغات منفی، کار دشمنان و عوامل استکبار است.» («ایرنا»،، ۱۶ آبان ماه ۱۳۹۳)

اینکه برخی رسانه های وابسته به امپریالیست های باخترزمین و جاهای دیگر، هر یک با انگیزه هایی، این جستار را با خوانندگان خود در میان نهاده و تا آنجا که من دیده ام، برخی از آن ها، همراستا با سیاست های کنونی کشورهای امپریالیستی، گاه از لبه ی تیز و زشتی کردار انجام پذیرفته نیز کاسته اند، جستاری دیگر است که می توان آن را بررسید و نقد نمود؛ ولی آن بخش از گفته ی این تبهکار درباره ی آنچه وی «دشمنان و عوامل استکبار» خوانده، بیش از پیش ریشخندآمیز و شایان پاسخی سزاوار است.

آنچه روشن است و اکنون بسی بیش از گذشته از پرده برون افتاده، همکاری های رژیم تبهکار جمهوری اسلامی با همان «دشمنان و عوامل استکبار» از بیش از سی سال پیش به این سوست که دامنه ی گسترده ای در بسیاری زمینه ها داشته و همچنان دارد. 

ماجرای تلخ «اسیدپاشی»، تنها مشتی نمونه ی خروار تبهکاری های مزدوران رژیم است. مردم ایران فراموش نکرده اند که همین مزدوران سازمان یافته در همان شهر اسپهان، چگونه از دیوار خانه و باغ مردم بالا رفته و به زنان در برابر دیدگان همسر و فرزندان شان دست درازی کردند.

اگر یک جو عقل در سر آن تبهکار بود، پیش از بر زبان راندن چنان یاوه ای، می بایستی اندکی هم شده می اندیشید و از خود می پرسید:
هنگامی که «دشمنان و عوامل استکبار» تا بالاترین جایگاه های حاکمیت تبهکار ایران نفوذ دارند و نمود کوچکی از آن، دوملیتی یا چندملیتی بودن بسیاری از گردانندگان رژیم است، دیگر چه جایی برای چنین کارهایی بر جای می ماند؟ آن ها که در «قرارداد ننگین ژنو»، ماهی چاق و چله تری گرفته اند!

به این ترتیب، روشن تر از روز است که اسیدپاشی نیز چون بسیاری پلشتی ها و تبهکاری های دیگر، ریشه در حاکمیت جمهوری اسلامی و بالاترین رده های آن دارد! آنچه پیش تر روشن شده و نیازمند توضیح بیش تر نیست، دست داشتن رهبر دَبَنگ و ماجراجوی نظام در کوچک ترین کارهایی است که بارها و بارها از پرده برون افتاده و همه ی مردم آن را می دانند؛ کارهایی که از کم ترین شایستگی اظهارنظر درباره ی آن ها برخوردار نبوده و نیست؛ چه برسد به تصمیم گیری! نتیجه ی آن، پیش روی همه است!

افزون بر آنچه گفته شد، آیا کسی که بگمان بسیار نیرومند، نه تنها بر بنیاد نمودها و نشانه ها که گواهی همدستان وی، در کشتار شماری از مردم بیگناه در «سینما رکس آبادان» دست داشته، نمی تواند به همراه همدستان و مزدوران امروزی خود که همین «دژخیم قضایی» نیز یکی از آن هاست، دست به تبهکاری های دیگر بزند؟

آیا در شرایطی که شماری از زنان و مردان دلیر و آزاده را تنها به جرم اعتراض به این کار پلشت بازداشت کرده، برای شان پرونده می سازند یا به تظاهرات مردم یورش برده، شماری دیگر را زخمی می کنند و به بهانه های من در آوردی به  زندان می افکنند، تخم اسیدپاشان را ملخ خورده که هنوز مردم باید چشم انتظار یافتن شان بمانند؟!

ب. الف. بزرگمهر     ۱۶ آبان ماه ۱۳۹۳

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!