«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ آبان ۱۹, دوشنبه

داد خواهیم این بیداد را!

به یادها می‌آوریم؛ روایت بیداد می‌کنیم و بر لزوم یک دادرسی عادلانه پامی‌فشاریم. 

نامه‌ ی پیش از سفر به همراهان دور و نزدیک

شانزدهمین سالگرد قتل های سیاسی آذر ۷۷ فرا می‌رسد و امسال نیز به تهران خواهم رفت تا در سالروز قتل پدر و مادر نازنینم، داریوش و پروانه فروهر، یادشان را در خانه و قتلگاه ‌شان گرامی بدارم.

در آستانه‌ ی این سفر، شما را به یادآوری، به تلاش برای روشنگری و دادخواهی این جنایت‌ها و به گرامیداشت یاد قربانیان، پروانه فروهر، داریوش فروهر، محمد مختاری، محمدجعفر پوینده، مجید شریف، پیروز دوانی، حمید حاجی‌زاده و فرزند خردسالش کارون، فرامی‌خوانم.

از سال‌ها پیش از آن آذر شوم، دگراندیشان ایرانی در درون و بیرون کشور، قربانی جنایت‌های مخوفی شده‌اند که از سوی بافت قدرت در ایران برای سرکوب و نابودی کانون‌های اعتراض به اجرا درآمده است؛ فرآیند پلیدی که جان شریف آدمی و عزم انسانی او برای زیست آزاد را در تله‌ی خشونت و وحشت گرفتار کرد و رد خونینی از بیداد بر تاریخ حق‌طلبیِ دگراندیشان ایرانی کشید.

پس از قتل‌های سیاسی آذر ۷۷ و زیر فشار اعتراض فراگیر مردمی به طور رسمی از سوی نهادهای حاکم در ایران اعتراف شد که مأموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، مسوول طرح‌ریزی و اجرای این جنایت‌ها بوده‌اند. این اعتراف هولناک که حسی از انزجار عمومی را به همراه داشت، در ابتدا موجی از امید برانگیخت که با دادرسی عادلانه ‌ی این قتل‌ها ابعاد خشونت سازمان‌یافته ‌ی نهادهای حکومتی بر ضد دگراندیشان افشا خواهد شد؛ دستوردهندگان و مأموران اجرایی این جنایت‌ها به پاسخگویی وادار خواهند شد و نهادهای امنیتی به رعایت حقوق فردی و اجتماعی دگراندیشان ملزم خواهند گشت؛ اما عملکرد دستگاه قضایی جمهوری اسلامی که نمایشی پوشالی از جوسازی‌ها و لاپوشانی‌ها و تخلف‌های حقوقی بود، خط بطلان بر این امید کشید. این روند باطل را حتی تا آنجا پیش بردند که به سرکوب و بازداشت آنان که برای دادخواهی و روشنگری تلاش می‌کردند، انجامید.

اکنون شانزده سال می‌گذرد که به یادها می‌آوریم؛ روایت بیداد می‌کنیم و بر لزوم یک دادرسی عادلانه پامی‌فشاریم. امسال و در این سالگرد پیش ‌رو نیز چنین خواهم کرد و امیدوارم شما نیز همچنان و بیش از پیش در این تلاش همراه باشید.

یکم آذرماه در سالروز قتل داریوش و پروانه فروهر، یاد آنان را در پافشاری بر حق دگراندیشی زنده داریم و خواهان دادخواهی جنایت‌های سیاسی در ایران باشیم؛ و اگر شما در این روز در تهران هستید، خانه و قتلگاه آنان را تنها مگذارید.

اگرچه دادخواهی جنایت‌های سیاسی نیازمند تلاش پیگیری ست که نباید تنها به برگزاری سالگردها محدود بماند، اما می‌توان از بار عاطفی و معنایی چنین روزهایی مدد جست تا با صیقل حافظه‌ی جمعی و یادآوری مسوولیت مدنی به گستره‌ و عمقِ همبستگیِ اجتماعی برای پیشبرد دادخواهی افزود.

داد خواهیم این بیداد را!

پرستو فروهر        آبان ماه ۱۳۹۳

از ای ـ میلی دریافتی

این نامه اندکی در نشانه گذاری ها از سوی اینجانب ویرایش شده است. برنام و زیربرنام را از متن نامه برگرفته ام.    ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!