«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ آبان ۶, سه‌شنبه

در کشور ما، عمله اکره ی «شیطان»، گاه خود وی را در فتنه انگیزی پشت سر می گذارند


کاریکاتور پیوست را که دیدم با خود گفتم، در کشور ما جریان گفتگو بگونه ای دیگر خواهد بود:
ـ من نگران داوری آیندگانم!

ـ قربان، نگرانی شما از چیست؟ مگر ما در تاریخ کشورمان، «انوشیروان دادگر» کم داشته ایم؟ همگی نیز نام های نیکی از خویش برجای نهاده اند. اگر دستور بفرمایید، همه ی تاریخ نگاران را همین امشب سر به نیست خواهیم کرد. همان «کیف بر علیاحضرت مُخدّره»، آنچه بایسته است، درباره ی شما، شعر دوستی و مناقب و محاسن تان خواهد نوشت و به آیندگان خواهد سپرد. خوشبختانه از تاریخ هم چندان سرش نمی شود که این به نوبه ی خود امتیاز بزرگی است   ...

ـ بله! بله! ولی سر به نیست کردن، واژه ی مودبانه و خوبی نیست. با فرهنگ ما که عین سیاست مان است و این یک نیز عین دیانت مان، چندان هماهنگ و جور نیست. ما همه شان را به بهشت برین روانه خواهیم کرد. اینگونه بهتر خواهد بود. احوط بر آن است که افزون بر تاریخ نگاران، همه ی زبان درازان را نیز دستگیر کنید. ریسمان گره دار الهی که انشاء الله به اندازه ی کافی دارید؟

ـ بله قربان! اگر هم کم بیاوریم، سپارش خواهیم داد تا دوستان تازه ی آنسوی اقیانوس برایمان بفرستند.

 ـ آفرین! آفرین!

ب. الف. بزرگمهر    ششم آبان ماه ۱۳۹۳  

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!