«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ مهر ۱۸, جمعه

پاسخی کوتاه به تبلیغات مسموم علیه مردم کردستان ـ بازانتشار


در روزهای اخیر و به دنبال انتشار توافقنامه مشترک حزب دموکرات کردستان ایران و حزب کومه‌له کردستان ایران و در کنار تأییدها و استقبالهای گسترده، موجی از تبلیغات رسانه‌ای ناروا و گمراه‌کننده نیز در قبال این توافقنامه به راه افتاده است که توضیحاتی را از جانب ما امضاکنندگان این توافقنامه برای افکار عمومی مردم ایران ضروری می‌سازد. 

پاره‌ای از این تبلیغات رسانه‌ای چنان دروغپردازانه و مشمئزکننده و چنان نازل و آمیخته به عوامفریبی است که شایسته یک جوابگوئی جدی از جانب ما نیست. به کسانی که از ولایت فقیه طلب توبه کرده و او را برای سرکوب خلق کرد ستایش می‌کنند و اعلام می‌دارند که حاضرند در همگامی با این سرکوب به آستانبوسی رژیم سرکوبگر حاکم بروند تا به خیال خود جلوی تجزیه ایران را بگیرند، چه جوابی می‌توان داد؟ مردم کردستان از این توهین‌ها و تهدیدها بسیار شنیده و آنرا نادیده گرفته‌اند. تأسف ما اما از شمشیر کشیدن کسانی است که بخشی از نخبگان روشنفکری و سیاسی ایران را تشکیل می‌دهند و اکنون با بیانیه‌ای سرتاپا غیرواقعی به هراس‌افکنی و گمراه کردن افکار عمومی می‌پردازند و فضای بدگمانی و دشمنی را در میان مردم ایران دامن می‌زنند.

امضاکنندگان بیانیه از همان قدم اول با شعار "دفاع از تمامیت ارضی" و "مبارزه با تجزیه‌طلبی" یعنی حربه‌ای که تاکنون توجیه‌گر تمام سرکوبهای رژیم حاکم در کردستان بوده وارد میدان می‌شوند. خود تیتر بیانیه آنها یعنی "حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران، سرآغاز هر کارپایه سیاسی"، بنا را بر یک اصل وارونه و غیردموکراتیک می‌گذارد. به اعتقاد ما سرآغاز هر کارپایه سیاسی که بتواند امروز مبنای اتحاد اپوزیسیون دموکراسیخواه و فردا مبنای قانون اساسی ایران قرار گیرد، دموکراسی، حقوق بشر، پلورالیسم و برسمیت شناختن حقوق ملیتها و تعهد به عدم خشونت در مناسبات داخلی مردمان ایران است و دقیقا رعایت و پایبندی به این اصول است که می‌تواند به بهترین نحو وحدت ایران و استقلال واقعی کشور را، که ما نیز به طیب خاطر آنرا پاس می‌داریم، تأمین و تضمین کند. جای تأسف است که دوستان دموکراسیخواه ما که در سایر موارد به راحتی دموکراسی را مورد ستایش قرار می‌دهند و از آن سرمایه‌ای برای خود می‌سازند، به کردستان و حقوق ملی کردها که می‌رسد دفاع از دموکراسی را چنین دشوار می‌یابند و درعوض چنین نامسئولانه به تحریک احساسات و چرخاندن چماق تهدید متوسل می‌شوند و بدون هیچ دغدغه اخلاقی خود را با تیمسارهای دیروز و سرداران امروز همصدا و هم‌شعار قرار می‌دهند. همین پدیده به روشنترین نحو ثابت می‌کند که در کشور کثیرالملله ایران برخورد صحیح به مسأله ملیتها و به رسمیت شناختن حقوق آنها چه سنگ محک مهمی برای بازشناسی دموکراسیخواهی واقعی است.

برای ما بویژه مایه تأسف است که تعدادی از دوستان امضاکننده بیانیه با وجود آشنائی نزدیک با جنبش کردستان و احزاب کرد و اطلاع از باورها و مواضع و عملکرد دهها ساله ما و پس از عمری که خود با مبارزان کرد حشر و نشر داشته و چه بسا در گذشته خود مدافع حق تعیین سرنوشت و نظام فدراتیو برای ایران بوده‌اند، حال همه چیز را از یاد برده با ترجیع‌بند "تجزیه‌طلب اعدام باید گردد" دم گرفته‌اند. آیا این دوستان نمی‌دانند که ایجاد پانیک غیرواقعی در مورد تجزیه ایران آبی است که مستقیما به آسیاب رژیم جمهوری اسلامی ریخته می‌شود و تنها به ایجاد تفرقه و دلسردی در صفوف جنبش عمومی آزادیخواهی ایران خدمت می‌کند؟ آنهم در شرایطی که بیش از هر زمان ملیتهای ایران به منظور سرنگون نمودن رژیم جمهوری اسلامی و ساختن ایران آینده احتیاج به اتحاد و برنامه مشترک دارند.

ما امضاکنندگان توافقنامه مشترک حزب دموکرات کردستان ایران و حزب کومه‌له کردستان ایران، ضمن تأکید مجدد بر مفاد این توافقنامه اعلام می‌داریم که هدف ما تأمین خواستهای برحق مردم کرد در چهارچوب یک ایران آزاد، دموکراتیک، فدرال و سکولار است. ما این موضع را نه برای خوشامد این و آن بلکه بر اساس باورمان و در راستای برنامه سیاسی دهها ساله احزابمان اتخاذ کرده‌ایم. ما به صراحت بر لزوم برقراری یک نظام فدرال در ایران تأکید می‌کنیم و برآنیم که یک چنین نظامی نه فقط خواست خلق کرد و سایر ملیتها را به بهترین نحو تأمین می‌کند، بلکه گام بزرگی در راه دموکراتیزه کردن ایران و ساختار سیاسی دولت در این کشور و همچنین نیرومندترین ضمانت حفظ همبستگی درونی جامعه ایران، همزیستی مسالمت‌آمیز مردمان آن و حفظ وحدت کشور ایران است. جنبش کرد هرگز کینه و نفرت قومی را دامن نزده و تأیید نکرده بلکه از محتوائی کاملا دموکراتیک و مترقی برخوردار است. خواستهای ملی کردها نیز که امروزه در شعار فدرالیسم بیان می-شود از نرمها و استانداردهای دموکراتیک و پذیرفته شده جهانی تبعیت می‌کند و علیه هیچ قومیت و زبان و فرهنگی نبوده بلکه علیه ساختار غیردموکراتیک و فوق متمرکز دولت در ایران است و پیروزی خود را نیز در ایجاد تغییرات دموکراتیک در کشور و نه در ایجاد خصومت با هیچ بخش دیگر جامعه ایران می‌بیند.

ما به اتکای عملکرد دهها ساله خود تأکید می‌کنیم که کردستان پایگاه مستحکم آزادیخواهی و دموکراسیخواهی در ایران بوده و می‌باشد و در سخت‌ترین شرائط نیز از هیچ نوع دوستی و همکاری با مبارزان سراسر ایران دریغ نورزیده بلکه همواره تکیه‌گاه همه آزادیخواهان ایران بوده است. امروز نیز نزدیکی و همکاری فشرده احزاب باسابقه کرد که از بزرگترین پایگاه مردمی و اعتماد توده‌های وسیع برخوردارند در قالب این توافقنامه مشترک، به سهم خود جبهه مبارزه علیه اسبتداد حاکم در ایران را تقویت می‌کند و می‌تواند همچون محور محکمی در ایجاد هر ائتلاف اپوزیسیون دموکراسیخواه ایرانی عمل کند و بنابراین بحق باید با استقبال اپوزیسیون دموکراسیخواه سراسر ایران روبرو شده و به فال نیک گرفته شود.

ما ضمن قدردانی عمیق از همه دوستانی که در مقابل اینگونه هجوم‌های ناروا به دفاع از خلق کرد و خواستهای برحق آن و به دفاع از احزاب کردستان برخاسته-اند، آژیتاسیون خصمانه‌ای را که علیه مردم کرد و احزاب آن به راه افتاده است محکوم می‌کنیم و معتقدیم این نوع زبان و تبلیغات نامسئولانه و غیردموکراتیک تنها فضای سیاسی را مسموم و متشنج کرده و افراط‌گری را در همه سو تقویت می-کند، جنبش آزادیخواهی و ضداستبدادی عمومی در ایران را تضعیف می‌نماید. بنابراین از همه روشنفکران و شخصیت‌ها و نیروهای سیاسی می‌خواهیم ضمن تقبیح این هیاهوی تبلیغاتی مسموم‌کننده به تأمین فضای مناسب برای یک دیالوگ سازنده و متین و توأم با احترام کمک نمایند.

حزب دمکرات کردستان ایران         حزب کومه‌له کردستان ایران

۲۲ شهریور ماه ۱۳۹۱ 

پی افزوده: 

هنگامی که چنین توافقنامه ای را در یکی از تارنگاشت ها دیدم، با همه ی اما و اگرهایی که پیرامون برخی هماوندی (ارتباط) های رهبران دو حزب یادشده با سازمان ها و نهادهای وابسته به امپریالیسم شنیده می شود و نیز برخی لغزش هایی که از دیدگاه سوسیالیسم علمی در توافقنامه شان به چشم می آید*، خرسندی قلبی بسیاری را در من برانگیخت و آن را در تارنگاشتم درج نمودم:
http://www.behzadbozorgmehr.com/2012/08/blog-post_9891.html 

می خواستم یادداشت یا پی افزوده ای بر آن بیانیه بیفزایم؛ حیفم آمد و با خود گفتم:
بجای آن، بهتر است با شکیبایی بیش تر، نوشته ای تحلیلی آماده کنی. کار را آغاز نموده بودم که بیانیه های خشمگینانه ی گروه های امپریالیسم ساخته و "گزینه" سازان مزدبگیر و واکنش برخی ملی گرایان تندرو (شووینیست) کرد، مرا بر آن داشت که به نوبه ی خود چند سطر زیر را بنویسم. 

از دید اینجانب، توافقنامه ی دو حزب کردستان ایران، نه تنها گامی بزرگ برای مردم ستمدیده ی کردستان بشمار می آید که همچنین، راه را برای برپایی اتحادها و جبهه هایی بر بنیاد حزب ها و سازمان های شناخته شده و ریشه دار ایران می گشاید؛ بویژه از این جنبه، گامی را که این دو حزب برداشته اند، دلیرانه و پاسخگویانه به اوضاع بیمناک کنونی ایران می دانم. درست، همین جنبه از تاثیر این توافقنامه است که واکنش خشمگینانه ی گروه ها و سازمان های بی ریشه و امپریالیسم ساخته یا وابسته به امپریالیست ها را برانگیخته است؛ گروه ها و سازمان هایی که از مدت ها پیش تاکنون، سرگرم گزینه (آلترناتیو) سازی های ساختگی برپایه ی دمکراسی دلخواه امپریالیستی بوده اند و اینک زیر پایشان باز هم بیش تر از پیش خالی شده و میدان عملکردشان تنگ تر شده است.

دشواری بزرگ در زمینه ی جُستار «حق ملت ها در تعیین سرنوشت خویش»، چون بسیاری جُستارهای دیگر اجتماعی، از برخوردی اراده گرایانه بر زمینه ای از گرایشات طبقاتی گوناگون، مایه می گیرد. در این زمینه، چند و چون رشد اقتصادی و اندازه ی فرارویی سامانه ی سرمایه داری در تار و پود اقتصاد هرکدام از اقلیم های ملی و نیز اندازه ی همجوشی همبودهای کهنه ی اقتصادی که هنوز با آمیختگی و گوارش کامل آن ها در سامانه ی سرمایه داری فاصله دارد و از همه مهم تر اندازه، گستره و ژرفای همپیوندی اقتصادی ـ اجتماعی هر اقلیم ملی با دیگر اقلیم ها و در کلّ سامانه ی اقتصادی هر کشور نقش تعیین کننده در سمتگیری های اجتماعی ـ اقتصادی و سیاسی ملیت ها و خلق های ساکن هر کشور دارد. عملکرد گروه های اجتماعی و سازمان های سیاسی چه درون اقلیم و چه پیرامون آن، گرچه می توانند نقشی شتاب دهنده یا برعکس کند کننده در روند تاریخی داشته باشند، ولی از نقش تعیین کننده برخوردار نیستند. نقش تعیین کننده بر دوش «موش نقب زن تاریخ» است!

فرزانه ی بزرگ انقلابی: لنین، در پاسخ بورژوا ـ لیبرالی به نام «کوکوشکین»، این جُستار را به شکل دیگری، چنین در میان گذاشته است:
«ﺁﻗﺎﯼ ﮐﻮﮐﻮﺷﮑﻴﻦ ... ﺑﺎ ﻣﻄﺮح ﻧﻤﻮدن ﻣﻮﺿﻮع ﺧﻄﺮ ”از هم ﭘﺎﺷﻴﺪن ﮐﺸﻮر“ ﻧﺸﺎن داد ﮐﻪ ﺧﻴﻠﯽ ﺧﻮب می فهمد ﺗﻌﻴﻴﻦ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺳﻴﺎﺳﯽ نمی تواند ﻣﻌﻨﺎﯼ دﯾﮕﺮﯼ به جز ﺣﻖ ﺟﺪا ﺷﺪن و ﺗﺸﮑﻴﻞ دوﻟﺖ ﻣﻠﯽ ﻣﺴﺘﻘﻞ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﺣﺎل سووال می شود ﺁﯾﺎ از نقطه ی ﻧﻈﺮ دﻣﻮﮐﺮاﺳﯽ ﻋﻤﻮﻣﺎ و بویژه از نقطه ﻧﻈﺮ ﻣﺒﺎرزه ی ﻃﺒﻘﺎﺗﯽ ﭘﺮوﻟﺘﺎرﯾﺎ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺎﯾﺪ به این ﺑﻴﻢ و ﻧﮕﺮاﻧﯽ ﺁﻗﺎﯼ ﮐﻮﮐﻮﺷﮑﻴﻦ ﻧﮕﺮﯾﺴﺖ؟ 

ﺁﻗﺎﯼ ﮐﻮﮐﻮﺷﮑﻴﻦ ﻣﻴﺨﻮاهد ﻣﺎ را ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺳﺎزد ﮐﻪ ﺷﻨﺎﺳﺎیی ﺣﻖ ﺟﺪا ﺷﺪن ﺑﺮ ﺧﻄﺮ ”از هم ﭘﺎﺷﻴﺪن ﮐﺸﻮر“ می افزاید. اﯾﻦ همان ﻧﻈﺮﯾﻪ ﻣﻴﻤﺮﺗﺴﻒ ﭘﺎﺳﺒﺎن اﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﻌﺎرش ”ﺑﮕﻴﺮ و ببند“ ﺑﻮد. از نقطه ﻧﻈﺮ دﻣﻮﮐﺮاﺳﯽ، ﺑﻄﻮرﮐﻠﯽ ﻗﻀﻴﻪ درﺳﺖ ﻋﮑﺲ اﯾﻨﺴﺖ:
ﺷﻨﺎﺳﺎﺋﯽ ﺣﻖ ﺟﺪا ﺷﺪن، ﺧﻄﺮ ”از هم ﭘﺎﺷﻴﺪن ﮐﺸﻮر“ را می کاهد.

... هر ﮐﺲ ﭘﻴﺮو نقطه ی ﻧﻈﺮ دﻣﻮﮐﺮاﺳﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﺣﻞ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﮐﺸﻮر ﺑﺪﺳﺖ ﺗﻮده ی ﻣﺮدم اﺳﺖ، ﺑﺨﻮﺑﯽ ﻣﻴﺪاﻧﺪ ﺑﻴﻦ ﯾﺎوﻩ ﺳﺮایﯽ ﺳﻴﺎﺳﺖ ﺑﺎزان ﺗﺎ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﺗﻮدﻩ ها «فاصله ی ﻋﻈﻴﻤﯽ وﺟﻮد دارد». ﺗﻮدﻩ هاﯼ اهالی ﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻧﺤﻮﯼ از روﯼ ﺗﺠﺮبه ی روزﻣﺮه ی ﺧﻮد به اهمیت رواﺑﻂ ﺟﻐﺮاﻓﻴﺎﯾﯽ و اﻗﺘﺼﺎدﯼ و رﺟﺤﺎن ﺑﺎزار ﺑﺰرگ و ﮐﺸﻮر ﺑﺰرگ واﻗﻔﻨﺪ و ﻓﻘﻂ وﻗﺘﯽ ﺗﺼﻤﻴﻢ به جدا ﺷﺪن می گیرند ﮐﻪ ﺳﺘﻤﮕﺮﯼ ﻣﻠﯽ و اﺻﻄﮑﺎﮎ های ﻣﻠﯽ زﻧﺪﮔﯽ ﻣﺸﺘﺮﮎ را ﮐﺎﻣﻼ ﻏﻴﺮﻗﺎﺑﻞ ﺗﺤﻤﻞ ﻧﻤﺎﯾﺪ و به کلیه ی ﻣﻨﺎﺳﺒﺎت ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن اﻗﺘﺼﺎدﯼ ﭘﺎﺑﻨﺪ ﺑﺰﻧﺪ. در ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻮردﯼ هم ﺗﮑﺎﻣﻞ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ دارﯼ و ﺁزادﯼ ﻣﺒﺎرزه ی ﻃﺒﻘﺎﺗﯽ به سود ﺟﺪاﺷﻮﻧﺪﮔﺎن ﺗﻤﺎم ﻣﻴﺸﻮد.» 
نوشتار «درباره ی حق ملت ها در تعیین سرنوشت خویش»، و. ای. لنین

گفتگوی بیش تر در این باره را به آینده وامی گذارم.

ب. الف. بزرگمهر      ٢٢ شهریور ماه ١٣٩١

http://www.behzadbozorgmehr.com/2012/09/blog-post_13.html 

* البته از دو حزب رویهمرفته ملیِ خلقی ستمدیده که بنا به برخی بایستگی ها و چارچوب ها، به ناچار فراگیرتر از دیگر حزب ها و سازمان های سیاسی کشوری عمل می نمایند و باید عمل نمایند، نمی توان انتظاری پندارپرورانه و بیش از اندازه داشت. باید موقعیت آنها را که بیش از دیگران روی لبه ی تیغ راه می روند، خوب دریافت!

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!