«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ شهریور ۱۳, پنجشنبه

هر چیزی که آن را نتوانیم اندازه بگیریم، هنوز در پهنه ی دانش جایی ندارد!


از زبان «شیخ اجل» نوشته است:
هر که با بدان نشیند ،اگر طبیعت ایشان را هم نگیرد، به طریقت ایشان متهم گردد ...
سلطان الریاست و صاحب الکیاست و معقول فی امور السیاست، سعدی

از «گوگل پلاس»

می خواستم برایش بنویسم:
من هنوز که هنوز است، درنیافته ام بد و خوب و ویژگی هایی مطلق دیگری چون این ها را چگونه و با چه متری باید اندازه گیری نمود؟! از روی خود؟ خوب! این که خودمحوری است! از روی امام جمعه شهر؟! این که سنگی در تاریکی است! از مُحَسّنات آقا؟! این که یک پشم است! از روی سنگ ترازوی پذیرفته شده ی اجتماعی؟ خوب! به عنوان نمونه، در جامعه ی ایلی ـ عشیره ای بیش از ۹۵ درصد کار روزانه و هفتگی و ماهیانه و سالیانه بر دوش زن است و مرد جز دزدی گاو و گوسپند، هر از گاهی زد و خورد و راهزنی که گاهی نیز به جنگ هایی بزرگ تر می انجامد، وظیفه ای بر دوش ندارد. در اینجا بد و خوب را چگونه روشن می کنید؟ از دید بسیاری از شما یا آن اندرزگویان شکمباره ی جامعه:
«دزدی بد است»؛ همچنان که «خیار سبز است»؛ ولی در آنجا، دزدی گاو و گوسپند و حتا دختر دلبسته ی خود از عشیره ی همسایه از سوی برخی جوانان پردل تر* نه تنها کاری ناپسند نیست که به عنوان بخشی از «خرده فرهنگ» عشایری، نشانه ای از دلاوری نیز بشمار می رود!

در هر جامعه ی دیگری نیز که بنگرید با چنین چالش هایی روبرو می شوید و چنانچه کمی جوانمردانه تر داوری کنید، ناچارید سایه روشنی را که گاه از پهنای بزرگی نیز برخوردار است، بپذیرید.

نمی خواهم جُستار را در گونه ای نسبیت گرایی (relativism)کودن وار که خود آن را شیوه ی برخوردی علمی نمی دانم، بپیچانم. تنها خواستم باریک بینی بیش تر شما را به چنین چالش هایی و چگونگی برخورد از گونه ای دیگر که در آن پدیده ها در هماوندی بایکدیگر، بی آنکه از متن تاریخی خود بیرون کشیده شوند و در روندی تاریخی ـ و نه بُرشی از مکان ـ زمان ـ بررسی می شوند و این شیوه برخورد، واقعیت را در نقطه ای یخ زده و بی جنبش (منجمد) نمی کند** جلب کنم.

نکته ی دیگری نیز هست که دریافت آن برای برخورد علمی با واقعیت های پیرامون، بسیار پر اهمیت است. این نکته را دانشمند انگلیسی: کلوین (بازشناسنده ی شمارگان «صفر مطلق»-کم و بیش اینگونه فشرده گفته است:
«هر چیزی که آن را نتوانیم اندازه بگیریم، هنوز در پهنه ی دانش جایی ندارد.» (نقل به مضمون) و چنانچه تاریخچه ی بازشناسی (کشف) های علمی را بررسی کنیم، بروشنی می بینیم که بسیاری از آن ها، پیش تر به میان آمده اند؛ ولی درست به همان دلیلی که کلوین از آن یاد کرده، دستِ بالا از جایگاه فرضیه (hypothesis) فراتر نرفته اند.


ب. الف. بزرگمهر     ۱۳ شهریور ماه ۱۳۹۳

* بیش تر وقت ها با قرار و مداری دو سویه، بگونه ای که خانواده ی دختر در برابر کار انجام شده، قرار داده شود تا دختر را در برابر شیربهای بیش تر به خواستگاری دیگر نتوانند بدهند.

** snapshot

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!