«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ شهریور ۹, یکشنبه

... ای گل ناز ازین سوخته خرمن یاد آر


گر به گلگشت چمن می روی از من یاد آر
زین گرفتار قفس ای گل گلشن یاد آر

زانکه یک عمر به پاداش وفاداری برد
لاله ی حسرت ازین باغ به دامن یاد آر

هر زمان برق نگاهت زند آتش به دلی
ای گل ناز ازین سوخته خرمن یاد آر

چون هلالم سر شوریده به زانوی غم است
از شب تارِ من ای کوکبِ روشن یاد آر

ای که بی لاله ی داغ تو بهارم نشکفت
گر به گلگشت چمن می روی از من یاد آر

شفیعی کدکنی

در متن سروده، «زان که» را که نمی دانم آیا خود سراینده آن را اینگونه  بکار برده یا دیگران چنین نوشته اند، سرهم نموده ام که از دید من، در اینجا درست تر است؛ گزینش برنام از متن سروده نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!