«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ مرداد ۹, پنجشنبه

همانجا که می نشینند، تخم نیز می گذارند!



کودکان غزه بمب ها را نمی فهمند؛ بمب ها هم کودکان را ...


نوشته ای ست که خشنودیم را برمی انگیزد: 
«کودکان غزه بمب ها را نمی فهمند
بمب ها هم کودکان را
اسرائیل هر دو را می فهمد
حماس هم 

پ.ن ۱ : آن اندازه که اسرائیل در این جنگ، دستش به خون غیر نظامی ها و  کودکان آغشته شد، حماس هم گناهکار است و تاوانِ جنگِ قدرت را کودکان می دهند.
پ.ن ۲ : نظر شخصی است. شما می توانید هر نظر دیگری داشته باشید»

از «گوگل پلاس» با اندک ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر

می نویسم:
نکته ی درستی را درباره ی نقش «حماس» در میان گذاشته اید که من درباره ی آن پیش تر یکی دو بار نوشته و یادآور شده ام. سیاست های امپریالیستی، گرچه با باریک بینی و روشی سامانمند و منطقی پیگیری شود، چندان پیچیده نیز نیست، بسیاری را حتا در میان نیروهای چپ گیج وگم کرده است. در این باره، یادداشت تازه ای در دستِ کار دارم که امیدوارم بتوانم آن را زودتر در آورم.

تنها یک نکته ی مهم را می خواهم به نوشته ی شما بیفزایم و نمی دانم تا چه اندازه با آن همداستان هستید و آن اینکه با همه ی این ها، هیچگاه نباید گونه ای موضع گرفت که دست خون آلود تجاوزگر شسته شود یا عملکرد پلید آن، کمرنگ تر وانمود شود! به این ترتیب، نباید میان این سازمان مذهبی ملی گرای تندرو (با پوشش اسلامی!) از یکسو با امپریالیسم در تمامیت خود که تنها امپریالیست های «یانکی» را دربرنمی گیرد و سیهونیست ها از سوی دیگر، نشانه ی برابری (=) نهاد. نمی گویم، شما چنین کاری نموده اید؛ ولی به هر رو، هر چیزی که می گوییم و می نویسیم، باید «جامع و مانع» باشد. برای همین، این را به عنوان افزوده ای بر سخن شما بدیده گرفته ام و نه در برابر آن!

ب. الف. بزرگمهر    نهم امرداد ماه ۱۳۹۳

پی نوشت:

در پاسخ به درخواستم برای بازانتشار آن، برایش نوشته ام:
بسیار از موضعگیری شما خرسند شدم و احساس تنهایی نمی کنم. این نکته ای است که باید پیگیر آن بود و جلوی سوء استفاده ی همه ی سیاست بازان را از هرگونه که جان آدم ها، زن و بچه تنها ابزاری برای بده بستان های سیاسی آن هاست، گرفت.

نوشته ی شما را با یادداشت خودم، بی یادآوری نام (یا اگر بخواهید می توانم نام شما را زیر آن بگذارم) جداگانه درج خواهم نمود. (همین یادداشت)

ب. الف. بزرگمهر    نهم امرداد ماه ۱۳۹۳

... تو در میان گل‌ها، چون گل میان خاری


چون است حال بستان، ای باد نوبهاری
کز بلبلان برآمد فریاد بی‌قراری

ای گنج نوشدارو با خستگان نگه کن
مرهم به دست و ما را مجروح می‌گذاری

یا خلوتی برآور یا بُرقعی فروهل
ورنه به شکل شیرین، شور از جهان برآری

هر ساعت از لطیفی رویت عرق برآرد
چون بر شکوفه آید باران نوبهاری

عود است زیر دامن یا گل در آستینت
یا مشک در گریبان، بنمای تا چه داری

گل نسبتی ندارد با روی دلفریبت
تو در میان گل‌ها، چون گل میان خاری

وقتی کمند زلفت، دیگر کمان ابرو
این می‌کشد به زورم وان می‌کشد به زاری

ور قید می‌گشایی، وحشی نمی‌گریزد
دربند خوبرویان، خوشتر که رستگاری

زاول وفا نمودی، چندان که دل ربودی
چون مهر سخت کردم، سست آمدی به یاری

عمری دگر بباید، بعد از فراق، ما را
کاین عمر، صرف کردیم اندر امیدواری

ترسم نماز صوفی با صحبت خیالت
باطل بود که صورت بر قبله می‌نگاری

هر درد را که بینی، درمان و چاره‌ای هست
درمان درد سعدی با دوست سازگاری

سعدی شیرازی، دیوان سروده ها، غزل ها

با اندک ویرایش اینجانب این نوشتار بویژه در نشانه گذاری ها؛ برنام نیز از آنِ من است.     ب. الف. بزرگمهر

* «بُرقع» واژه ای عربی است به آرش «روی بند ستور» (جمع «ستر»، استر یا اسب) که سپس به آرش «روی بند زن» نیز بکار رفته و همچنان بکار می رود!

جانور را باید تا اندازه ای هم که شده، امیدوار نگاه داشت تا زمین ما را شخم بزند!


به گزارش زیر از تارنگاشت وابسته به حاکمیت «یانکی ها» اندکی باریک شوید؛ تنها در یک بند آن، «کلسی داون پورت»؛ تحليلگر «بنیاد مهار جنگ ابزارها» در «واشنگتن دی سی»، گوشه ای از یکی از سناریوهای پسین را به نمایش نهاده است:
«شوربختانه از دید من، همچنان کسانی برجای می مانند که بسيار منتقد هستند و اين ممکن است برای روند مذاکرات، چالش آفرين باشد؛ چون کنگره است که بايد در فرجامِ کار از میان برداشتن تحريم ها را تصويب کند؛ و چنين وضعيتی برای ايران دلگرمی بایسته برای گفتگو نيست.» (از گزارش زیر با ویرایش و پارسی نویسی اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

بگمان بسیار، چنین اندیشه ای در سر می پرورانند:
جانور را باید تا اندازه ای هم که شده، امیدوار نگاه داشت تا زمین ما آنجاها که هنوز خوب شخم نخورده را شخم بزند؛ زمینی که تخم های پراکندگی و جنگ و ستیز میان طرفداران الله، هم اکنون در جاهایی جوانه زده و به بار نشسته است. هنگام دروشان، آن ها که سربلند بیرون می آیند نیز دیرتر فرا خواهد رسید؛ همه چیز را که نمی توان پیش بینی نمود و نیازی هم به آن نیست؛ مهم این است که از همه ی آن ها سگ های زنجیری خوبی بسازیم تا پاچه ی هر کس را خواستیم بگیرند؛ برای آینده بسیار سودمند خواهند بود. آن ها را به سوی اروپا و روسیه نیز کیش خواهیم داد ... امیدواری بیش از اندازه هم نباید داد که وبال گردن مان شوند ... هویج خوشبو کار خود را می کند و همانجا درست جلوی بینی جانور باید همچنان نگاه داشته شود و البته چماق را نیز کمی دورتر درست جلوی چشمانش باید نگاهداشت؛ نه آنچنان نزدیک که خدای ناکرده رَم کند و همه چیز را به هم بریزد و نه آنچنان دور که آن را نبیند یا نادیده بگیرد ... چماق «کنگره» چیز بسیار خوبی است و در آینده کارآیی بازهم بیش تری خواهد داشت ... تا ببینیم! ... همه چیز را نمی توان پیش بینی کرد ...

ب. الف. بزرگمهر    نهم امرداد ماه ۱۳۹۳

***

اختیارات دولت آمریکا و نقش کنگره در توافق فرجامین هسته ای با ایران

روز سه شنبه کميته روابط خارجی مجلس سنای آمريکا، ميزبان وندی شرمن مذاکره کننده اين کشور در گروه پنج به علاوه يک با ايران و ديويد کوهن، معاون ‌وزير خزانه داری آمريکا بود. در اين جلسه، برخی از قانونگذاران از نحوه پيشبرد مذاکرات و همچنين تمديد آن برای ۴ ماه ديگر انتقاد کردند.

برخی از سوالات نمايندگان از وندی شرمن، درباره اين بود که درصورت به نتيجه نرسيدن مذاکرات آيا باز هم اين گفتگوها تمديد می شود؟ خانم شرمن اين پرسش را بارها بی پاسخ گذاشت. اما سوال يا انتقاد ديگری که بسيار در اين جلسه پررنگ بود نقش کنگره آمريکا، در مذاکرات و دستيابی به يک توافق احتمالی است. برخی از قانونگذاران آمريکايی می گويند توافق احتمالی بايد به تصويب نمايندگان برسد. اين در حاليست که خانم شرمن در جلسه سنا گفت، امضای يک توافق، از جمله اختيارات رييس جمهوری آمريکاست.

درباره اين اختلاف نظر، راديوفردا با کلسی داون پورت تحليلگر موسسه کنترل تسليحات در واشنگتن دی سی گفتگو کرده است.

شما اختلاف نظر برخی نمايندگان با دولت آمريکا درباره نقش کنگره در توافق نهايی را چگونه ارزيابی می کنيد؟

کنگره آمريکا می خواهد نقش موثری در سياست خارجی بازی کند و در گذشته يکی از راههايی که مجلس سنا در اين زمينه حضور داشته اين بوده که پيمان ها را تاييد می کرد. برخی از سناتورها ، يک توافق با ايران را هم تراز با يک پيمان می دانند، و بر اين باورند که بايد نقشی در اين زمينه داشته باشند و مواردی که رييس جمهوری با ايران بر سر آن به توافق می رسد بايد به آنها هم برسد.

در آينده کنگره همچنين بايد مصوباتی را تاييد کند که به رفع تحريم ها بيانجامد، و قانونگذاران می گويند که اگر قرار است آنها برای رفع تحريم ها نقش ايفا کنند، می خواهند در روندی که منجر به اين مرحله می شود و شرايط آن هم نظرشان اعمال شود. 

آيا به نظرتان از همين جهت است، که نام سند يک توافق احتمالی بين ايران و شش قدرت جهانی ، « برنامه جامع اقدام مشترک» انتخاب شده، تا دولت آمريکا، موظف به نظر خواستن از کنگره در اين زمينه نباشد؟

بله. اينکه اين يک توافق خواهد بود و نه پيمان، به دولت آمريکا تا حدی آزادی عمل می دهد که روند مذاکره را بدون مداخله کنگره پيش ببرد،‌چرا که در هيچ مقطعی از اين مذاکرات سنا نبايد آن را تاييد يا رد کند.

همين موجب شده که برخی سناتور هايی که با روند مذاکره با ايران مخالفند و نمی خواهند ايران برنامه هسته ای داشته باشند، با صدايی بلند از مخالفت خود با اين روند می گويند که دولت کار خود را بدون در نظر گرفتن رويکرد کنگره در حال پيش بردن است.

ممکن است کمی دقيق تر به اين گروه از قانونگذاران بپردازيم که دقيقا اين مخالفان از دولت آمريکا چه می خواهند؟


خب در سنا و در کنگره، دامنه بزرگی از نظرات را می شنويم. اما اکثريت غالب با آنهايی است که می گويند خواستار دستيابی به توافق و همچنين برچيده شدن کامل برنامه هسته ای ايران هستند. اينکه نه در نطنز و نه فردو هيچ غنی سازی انجام نشود، و اينکه تاسيسات آب سنگين اراک بسته شود، و همچنين نظارت و کنترل بسيار سختی بر ايران در بازه زمانی بيست يا سی سال  اعمال شود.

شما جنبه های فنی برنامه هسته ای ايران را دنبال می کنيد. به نظرتان اينچنين رويکردی در اين مقطع از برنامه هسته ای ايران، و مذاکرات ، واقع بينانه است؟

به هيچ وجه. آمريکا در توافق اوليه با برنامه غنی سازی محدود ايران بر مبنای نيازهای عملی اش موافقت کرد. و اينکه اين موضوع يکی از پارامترهای اصلی يک توافق جامع خواهد بود. در نتيجه اظهاراتی که خواستار برچيده شدن کامل برنامه هسته ای ايران هستند، غيرواقع بينانه و زيان آور است. در همين حال به نظرم اين چنين اظهاراتی پيام اشتباهی به ايران ، درباره جديت آمريکا در مذاکره و همچنين فروختن يک توافق در خود آمريکا، می فرستد.

در جلسه روز سه شنبه سنا، تاکيد برخی از قانونگذاران بر مسئله اتحاد قوای مجريه و مقننه بود. آيا راهی برای دولت و کنگره وجود دارد تا خود را به عنوان يک واحد متحد، به ايران نشان دهند؟

 به نظرم اين موضوعی است که دولت آمريکا بسيار برای آن تلاش می کند. از همين روست که اعضای ارشد دولت، از جمله وندی شرمن، که مذاکره کننده آمريکا در گروه پنج به علاوه يک است،  به کنگره می رود و با قانونگذاران صحبت می کند. و به آنها يادآوری می کند که دولت با آنها مشورت می کند و به نگرانی های آنها توجه می کند و آنها را در جريان روند مذاکرات می گذارد.

متاسفانه به نظرم همچنان کسانی باقی می مانند که بسيار منتقد هستند، و اين ممکن است که برای روند مذاکرات مشکل آفرين باشد چرا که کنگره است که بايد در نهايت رفع تحريم ها را تصويب کند، و چنين وضعيتی برای ايران مشوق لازم برای مذاکره نيست.

شما در واشنگتن دی سی هستيد و وضعيت آنجا را زير نظر داريد. به نظرتان چه راهی می تواند اين مشکل را برطرف کند؟

به نظرم دولت بايد به مشورت و اطلاع رسانی به کنگره ادامه دهد. همچنين بايد بر اهميت نظارت و تاييد فعاليت های هسته ای ايران در يک توافق تاکيد کنند و بگويند که ما الزاما نبايد به ايران اعتماد داشته باشيم، بلکه بايد راههايی را در نظر بگيريم که مطمئن شويم ايران در حال اجرای مفاد توافق است.

فکر می کنم در عين حال بايد به کنگره يادآوری کرد که جايگزين های دست نيافتن به توافق چه خواهد بود. دست نيافتن به توافق با ايران به نفع ما نيست و می تواند امنيت ما را تهديد کند چرا که در آن صورت ايران می تواند فعاليت های هسته ای خود را پيش ببرد و گسترش دهد. اين چيزی است که مسلما کنگره آمريکا نمی خواهد.

هشتم امرداد ماه ۱۳۹۳

برگرفته از تارنگاشت «رادیو فردا»، وابسته به وزارت امور خارجی «یانکی ها»:

بختی برای ویرایش این گزارش نداشتم. برجسته نمایی های متن به رنگ قهوه ای از آنِ من است.      ب. الف. بزرگمهر


حاکمیت تبهکار ایران، انباشته از مزدوران کشورهای امپریالیستی است! ـ بازانتشار

اطاعت از «ولی فقیه» با مهر «کارت سبز» یانکی ها! ـ بازانتشار

 


































http://www.behzadbozorgmehr.com/2011/12/blog-post_9307.html

* این ویدئو و تصویر زیر آن، اندکی بیش از دوسال پیش با برنام «اطاعت از ولی فقیه با مهر کارت سبز یانکی ها!» انتشار یافته بود؛ اینک، آن را با برنامی تازه و پی نوشت زیر بازانتشار می دهم. 

ب. الف. بزرگمهر      یکم بهمن ماه ۱۳۹۲ 

پی نوشت:

این آقا را بیگمان می شناسید: آموزگار درس اخلاق در دولت دهم! نمونه هایی چون وی در دم و دستگاه حاکمیت ایران کم نیستند. هر یک به فراخور روزگار خود و جایگاهی  که در "ریسمان الهی" بهم زده اند، آلاف و علوفی در اینجا و آنجا ـ و چه جاهایی بهتر و امن تر از کشور «شیطان بزرگ» و «شیطان» های کوچک همدستش در اروپای باختری؟! ـ برای روز مبادا اندوخته اند. از دیدگاه خودشان، حساب همه چیز را کرده اند؛ نیک می دانند که ایران، کشور توفان ها و آتشفشان هاست و فردای روزگار روشن نیست که به سرنوشت آن آخوند پلید دوران مشروطه گرفتار نشوند؛ ولی، آنچه مرا به نوشتن این یادداشت کوچک واداشت، نه این است و نه حتا کوچک شمردن جوانان ایرانی از سوی این آخوندِ پفیوز که ننه اش به قربانش برود، دشواری جوانان ایرانی را نداشتن اخلاق پنداشته یا وانموده است!

آنچه با قرارداد ننگین ژنو و «اقتصاد مقاومتی» دستپخت «مجمع تشخیص نظام» که به گمانم جز سناریوی پیوستِ آن قرارداد ننگین برای سرکوب بیش تر روشنفکران و توده های مردم ایران بیش نیست، روشن تر می شود، نکته ای است که پیش تر در برخی یادداشت هایم با گمانه زنی اشاره کرده بودم و اکنون با باریک بینی بیش تر بر زبان می آورم:
حاکمیت تبهکار ایران، انباشته از مزدوران کشورهای امپریالیستی از بالاترین رده ها تا دُم آن است و تبهکاری های آن ها تنها در چارچوب اقتصادی نمی گنجد که سمتگیری سیاسی آگاهانه با سرشتی مزدورانه به سود کشورهای امپریالیستی دارد! نوک این "کوه یخ" را بویژه هم اکنون در وزارت امورخارجی این رژیم ضدملی و خائن می توان دید.

برای سرنگون نمودن این رژیم تبهکار و ضد ملی، دست به دست هم دهیم؛ سازمان یابیم و یگانه شویم!

ب. الف. بزرگمهر  یکم بهمن ماه ۱۳۹۲ 

http://www.behzadbozorgmehr.com/2014/02/blog-post_5778.html

 

نمونه ی روشن دیگری از «ولایت ملوک الطوایفی آقا» و خر تو خری فرمانروا بر کشور


زیر برنام «چرا برای فردو این همه حساسیت دارند؟» از زبان آن خانم معاون وزارت امور خارجی «یانکی ها» که هر روز سبیل هایش را با ریش تراش می تراشد، آورده است:
«توافق کرده ایم، فردو تعطیل شود. در صورت توافق، برای غنی سازی فقط نطنز بس است.» (وندی شرمن»

و سپس دنباله ی آن را چنین پی می گیرد:
فردو ظرفیت ۲۸۰۰ سانتریفیوژ را داشته و نطنز در صورت تکمیل ظرفیت، حداکثر ۴۸۰۰۰ سانتریفیوژ خواهد داشت.

چرا برای فردو این همه حساسیت دارند؟
الف ـ فردو ۴۰ متر زیر زمین است و ۹۰ متر پوشش کوه دارد؛ یعنی ۱۳۰ متر، ضریب دسترسی برای نابودی که در عمل، از میان بردن این پایگاه را برخلاف نطنز ناممکن نموده است؛
ب ـ همه ی ساختارهای مورد نیاز غنی سازی، برخلاف نطنز در زیر زمین بوده و نابود نشدنی است؛
ج ـ لوله کشی و چینش سانتریفیوژها در فردو بدون هیچ دگرگونی، دارای توان غنی سازی برابر اندازه ی مورد نیاز کشور است؛
د ـ باریک بینی در چینش نیروها و آمادگی های بایسته، درز آگاهی ها را از این مرکز محدود کرده است.

«رهبری معظم انقلاب اسلامی»* بارها دگرگونی در کاربری و تعطیلی سایت فردو را خط قرمز اعلام نمودند؛ اما شوربختانه در سال ۱۳۸۹ یکبار جناب آقای دکتر صالحی این پایگاه را پژوهشی کرد و همه ی زیرساخت های آن را نابود نمود!

پس از رفتن وی از «سازمان» با جهادی علمی و عملی، پایگاه فردو راه اندازی شد.

سال گذشته، دکتر صالحی و دستیاران شان پس از پذیرش مسوولیت دوباره در «سازمان انرژی اتمی» به بهانه ی هزینه بر بودن ساختارهای فردو و نبود صرفه و صلاح اقتصادی (!) در پی برچیدن ساختارهای فردو و پژوهشی نمودن آن بودند که با مخالفت نیروهای انقلابی روبرو شده و در فرجام کار، «رهبر فرزانه انقلاب اسلامی»* در سخنرانی عمومی، پیرامون انجام نشدن آن پافشاری کردند.

چندماهی است که دگرگونی ساختار در پایگاه فردو و بنای ساخت و سازهای بی پایه، آینده ی این مرکز مهم را با خطر روبرو نموده که ضروریست دستگاه های امنیتی کشور با تیزبینی، این دگرگونی ها را دیده بانی نموده تا آرزوی دشمن، بدون هزینه بدست برخی از مسوولان «سازمان انرژی اتمی» برآورده نشود.

آقای ظریف و گروه گفتگوکننده نیز باید بگونه ای آشکار، ضمن بیان روشن توافقات انجام گرفته، پاسخ روشن و آشکاری به سخنان بی پایه و خطرناک وندی شرمن بدهند تا دیگر گواه این گزافه گویی ها نباشیم.

از «گوگل پلاس» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر

برایش نوشته ام:
دشواری کار در همان رهبر دودوزه باز و دروغگوست که هنوز نگفته، همه ی این بندها را خودش به آب داده و به گردن گرفته است؛ یک آدم ورشکسته! حساب صالحی و سایر لیبرال ها نیز از پیش روشن بوده و هست. شما این ها را درست نمی شناسید. بگذار یک خرده بیش تر سوار اوضاع بشوند تا ببینید دمار از روزگار همان رهبر دروغگو و نابکار در می آورند. البته حقش نیز هست. «آقا» تاکنون درباره ی خط قرمزها شکرهای فراوان میل فرموده اند. خوب که باریک بشوید، می بینید که «یانکی ها»، خط قرمز دور این «آقا» کشیده و کشورمان را به باد می دهند. هنوز نرمش قهرمانانه دست تان نیامده یا بیکار شده اید و سر یکدیگر را می تراشید؟! (با ویرایش و بازنویسی درخور)  

ب. الف. بزرگمهر     نهم امرداد ماه ۱۳۹۳

* «رهبر انقلاب اسلامی» با هر فرنامی از «مُعظّم» و «فرزانه» گرفته تا «مُطلّا» و «دردانه» که می خواهید بکار ببرید، یکبار برای همیشه در زیر خاک خفته است؛ این هم بماند که پسوند «اسلامی» را مشتی بازاری که جنگ و پیگیری بیجای آن در خاک عراق برای آن ها نعمت بود به دم آن انقلاب شکوهمند خلقی بستند؛ و «انقلاب اسلامی» یا « انقلاب بودایی» و گونه های دیگر کاربرد واژه ی «انقلاب» با هر دین و آیین و مذهبی، هم انقلاب ها را به عنوان پدیده ای اجتماعی و سیاسی از آرش راستین خود تهی می کند و هم اسلام یا هر دین دیگری را که به عنوان پسوند آن انقلاب بکار رفته از کالبد راستین خود برون آورده به چیزی دیگر و ناشناخته برای توده های مردم دگردیسه می کند؛ چنانکه در کشور خودمان، پیامدهای آن را به چشم می بینیم.

از این ها که بگذریم، این یکی «آقا» را به هیچ بهانه ای نمی توان «رهبر انقلاب» نامید؛ وی یا هر کس دیگری در جایگاه نخستین رهبر یک انقلاب را دستِ بالا می توان رهبر آن کشور یا در این مورد، «رهبر جمهوری اسلامی» نامید و بس!

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!