«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ فروردین ۳۰, شنبه

... شاید تنها مشتی بوزینه که حتا جای دوست و دشمن را نیز قاتی کرده اند!


ویدئوی زیر را شاید پیش تر دیده اید؛ سفر تیم ملی فوتبال کشورمان با تنها ۱۰ بازیکن به اردوی آمادگی در آفریقای جنوبی، آنهم بدون دروازه بان که گویا پس از آن از یکی دیگر از تیم هایی جز «سپاهان» و «استقلال» که به بهانه ای ناشایست، غیرمنطقی و ضد ملی از در اختیار نهادن بازیکنان ملی پوش خود برای شرکت در این اردوی آمادگی خودداری کرده بودند به اردوی تیم ملی در آن کشور پیوسته یا خواهد پیوست.

می پندارم در این که «کارلوس کیروش»، مربی بسیار توانا در کار خود، کوشنده و تیزبینی است؛ کم تر کسی تردید داشته باشد؛ بهترین دلیل آن، رساندن تیم ملی ایران به بازی های جهانی در بدترین شرایط ممکن کشور، ورزش و نیز آن فدراسیونی است که چون دیگر فدراسیون های ورزشی، هر کسی به نواختن ساز خود سرگرم است:
ارکسترهایی ناسازگار در خود، ناجور و ناهماهنگ با یکدیگر  و دیگران که در آن همه چیز یافت می شود، جز ورزش! سپس، دهن دریدگی مربی تیم استقلال، آن لات بی سر و پا را به یاد می آورم که چندی پیش پایش را از گلیم خود درازتر کرده و یاوه هایی بر علیه مربی تیم ملی گفته بود؛ یک مربی جهانی شایسته از کشوری دیگر که بیش از بسیاری از دست اندرکاران ورزش «ولایت آقا» و بسی بیش از پیشینیان خود و از آن میان، آن ایرانی تبار قالتاقی که شاید در یکی از تیم های اروپایی، هنگامی پیش تر «توپ جمع کن» بود و با ادعاهایی ... خر پاره کن به جایگام مربیگری تیم ملی رسید، دلسوز فوتبال ایران بوده و زمینه سازی درخوری در همین واویلای «ولایت آقا» که در آن سگ نیز صاحبش را نمی شناسد به انجام رسانده است؛ و چنین بدیده می آید که چنین آدم هایی، افزون بر همه ی نابخردی ها و کارشکنی هایی که در زمینه ی آمادگی درخور تیم ملی داشته اند، چشم دیدن پیروزی های این تیم را در بازی های پیش روی جهانی نیز ندارند و بیگمان در بازی هایی با چنان سطح عالی به هیچ رو از چنین تیمی نباید چنان چشمی داشت.

با خود می اندیشم:
در حاکمیتی ملوک الطوایفی با مدیرانی ناشایست، نابخرد و آلوده به همه گونه آلایش تنها نماز خوب می خوانند، چنین اوضاعی نیز پیش می آید ...  هنگامی که کسانی چون آن لات بی سر و پای مربی تیمی باشگاهی در جایگاه تصمیم گیری می نشیند، آیا بیش از این می شود چشم داشت؟! ...

... حتا نمی خواهم زبانزد: «چون کله پز برخاست، سگ بر جایش نشیند!» را بکار برم؛ زیرا در دم و دستگاه این ولایت که رهبرش حتا توان اداره ی یک نانوایی را ندارد، «کله پز»ی در کار نبوده و نیست که «سگ» بر جایش بنشیند؛ شاید تنها مشتی بوزینه که حتا توان نشان دادن جای دوست و دشمن را نیز از دست داده اند ...   

ب. الف. بزرگمهر    ۳۰ فروردین ماه ۱۳۹۳




هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!