«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ فروردین ۲۷, چهارشنبه

کلاه گشاد "مشارکت مردمی" تنور انتخابات فرمایشی را گرم تر خواهد نمود! ـ بازانتشار


برای یادآوری!

یکی دو هفته ای است به نمونه هایی از نوشته های این و آن در گاهنامه های اینترنتی "چپ" و حتا فلان گاهنامه ی ارگان این یا آن سازمان سیاسی برخورد می کنم که آنچه در انتخابات برگماری ریاست جمهوری گذشت را تازه بازشناسی کرده (کشف پس از رویداد!) و برخی خرده گمانه زنی هایی را که گاه به یاری پیش بینی های به هنگام اینجانب نموده بودند با بزرگنمایی هایی چون:
همانگونه که ما گفته بودیم ... همانگونه که ما دیده بودیم ... در رسانه های رویهمرفته وامانده ی خود که نه رهنمودی دربر دارند و نه به برنامه ی مشخصی برپایه ی «سوسیالیسم علمی» ساز و برگ یافته اند، درج کرده اند.

هربار که یکی از این موردها را می دیدم با خود می گفتم:
این ها را که من پیش تر پیش بینی کرده و بسیاری از آن ها نیز بگونه ای منظم به تارنگاشتم سر می زنند  ... چرا هم اکنون این موردها را با بزرگنمایی های بیجا و به نام خود درج می کنند؟! ... ول شان کن! کاری جز این ندارند ... همیشه در پی رویدادها گام برمی دارند و سپس واماندگی خود را اینگونه به پندار خود جبران می کنند ...

سپس به یاد آدمی پیرو «حزب باد» می افتم که برخی از پایه ای ترین اصول علمی مارکسیسم ـ لنینیسم را نیز درنمی یابد، ولی با پررویی و گستاخی بیمانندی می کوشد تا در جایگاه نظریه پرداز ـ و نه چیزی کم تر از آن ـ بنشیند؛ یکی از واپسین شاهکارهایش، برداشت («برداشت»، واژه ی بیش از اندازه محترمانه ای است!) کم و بیش همه سویه ای از همه ی آن نکته های نوآورانه ای است که اینجانب در زمینه های گوناگونی پیش تر نوشته بودم و درج آن در نوشتارهایی بلند، همراه با پرچانگی های دیگر در لابلای آن هاست. گاهی وقت ها از کارکرد خود پشیمان می شوم و با خود می اندیشم:
خوب! خوراکی آماده می کنی تا چنین آدم های فرصت جو (اپورتونیست) و خودنمایی، بی هیچ سپاسی آن را تا ته بخورند و بسان لات ها و چاقوکش های کهنه بازارهای ۱۰۰ سال پیش آروغی هم روی آن بزنند؟! این که نشد کار ...

به هر رو بازانتشار نوشتار زیر ـ و در اینجا، پی نوشت آن مورد نظر است! ـ یادآوری شاید سودمند و گوشزدی به همه ی اینگونه آدم هایی است که شوربختانه بخش عمده ای از آن ها را در جریان های سیاسی با گرایش چپ می توان یافت؛ کسانی که اگر همه ی آن ها را کنار هم بگذاری، انگشت کوچک قهرمان هنوز گمنام کتاب ارزنده ی «تبریز مه آلود»: «نصرت حسینوف» نمی شوند؛ آدم هایی که روشن نیست از زندگی چه می خواهند و برای چه خود را «چپ» می دانند! آدم هایی که بسیاری از سازمان های رنگارنگ بند انگشتی "چپ" را نیز انباشته اند؛ بی آنکه حتا توان برداشتن نیم گامی برای بهبود اوضاع سازمان خود و لشگر کم و بیش گسترده، ولی همچنان نابسامان چپ را داشته باشند.

این یادآوری را ناچار شدم بازانتشار دهم؛ آماج آن خودنمایی نیست و اگر خواننده ای با خوانش خود آن را یادآوری نکرده بود، شاید به دنبال آن نیز نمی گشتم؛ در شرایط جانفرسا و مرگباری که رژیم تبهکار «الله کرم» برای مردم میهن مان فراهم نموده و کسی دیروز نوشته بود:
«اینجا برادر همه سعی داریم زنده باشیم؛ از زندگی خبری نیست ...»، خودنمایی هایی از آنگونه که «ما می دانستیم ... ما گفته بودیم» با نادیده گرفتن راست و دروغ آن و هرگونه خودنمایی دیگری، پیش و بیش از هر چیز دیگر، شرم آور است؛ و از آن شرم آورتر اینکه ما نیز در پدیداری چنین شرایطی سهم داریم و در برابر مردم و تاریخ ایران و جهان، خواه ناخواه، پاسخگو هستیم. آن رهبر خودشیفته ی نادان که پس از سال ها پای به ایران می گذارد و هنوز جا نیفتاده، بجای کار بنیادین در میان کارگران و زحمتکشان با سری پرباد و بزرگنمایی بیجا، مشتی روزنامه نگار روزنامه های گوناگون را از چپ و راست به گرد خود می آورد که:
«منم منم بُز بُزه ها دو شاخ دارم به هوا ...» و آنگاه که شاخش می شکنند و آبروی داشته و نداشته ی تاریخی جریانی سیاسی را می ریزند، تازه به یادش می افتد که از اعضاء و هواداران و مردم به خاطر ندانمکاری هایش پوزش بخواهد؛ و تنها به همین خاطر و نه نداشتن دوربینی و تیزبینی بایسته و شایسته برای یک رهبر سیاسی چپ یا جریانی سیاسی که از آن چشم آروین های گذشته را داری ...

توجه شما را افزون بر گزارش ها بویژه به پی نوشت جلب می کنم.

ب. الف. بزرگمهر   ۲۷ فروردین ماه ۱۳۹۳  

 ***
 
حسن روحانی: هاشمی مرد قهر نیست 
 
«ثبت‌نام آیت‌الله هاشمی ریاست محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام در انتخابات تاریخ‌ساز جاری، موجی از امید را در میان عموم مردم ایران برانگیخت و می‌توانست آغازی بر وقوع حماسه سیاسی تلقی شود. بنده [آخوند حسن روحانی] در همان روز ثبت‌نام، از حضور ایشان در انتخابات، استقبال و آمادگی خود را برای همکاری اعلام کردم. متأسفانه به هر دلیل، شرایط لازم برای این حضور فراهم نشد و علیرغم همه ویژگی‌های این مرد تاریخ‌ساز، شورای محترم نگهبان نتوانست صلاحیت ایشان را برای اداره دولت آینده احراز کند [قند توی دل آخوند کودن آب شده است].

عده‌ای می‌خواهند ایشان و علاقمندانشان را به سمت قهر از انتخابات بکشانند، اما شناخت قدیمی و مذاکرات امروزم با ایشان به من ثابت کرد که هاشمی مرد قهر نیست بلکه استقامت در اعتلای کشور، قانون‌پذیری و خیرخواهی برای ملت را وجهه همت خویش قرار داده است. مطمئنم یاران وفادار ایشان هم راضی نمی‌شوند در اثر قهر با صندوق، کشور را از نقش‌آفرینی و توانمندی‌های خود محروم کنند.

در ملاقات اولیه [با آخوند پلید هاشمی رفسنجانی]، ضمن خطیر دانستن شرایط کشور، حضور من در انتخابات را ضروری دانستند [به من رای بدهید!]. در ملاقات امروز هم مرا به پایداری و استقامت در ادامه مسیر تشویق کردند؛ ولی هشدار دادند تخریب‌ها و حملات بسیاری در انتظارم خواهد بود.
...
برنامه «دولت تدبیر و امید» حاصل بازنگری انتقادی تجربیات سیاستگذاری و اجرایی دولت‌های پیشین از جمله دولت سازندگی است. نظرات جدید آقای هاشمی درباره اداره کشور، مهم و آموزنده است. می‌توان با صراحت گفت یک برنامه آینده‌نگر نیازمند توجه ویژه به نظرات سازنده ایشان برای تحقق حماسه اقتصادی است.» 
 
سوم خرداد ماه ۱۳۹۲
 
تارنگاشت «انتخابات ایران»:
*** 
 
حسن روحانی: شورای نگهبان از من خواست به هاشمی بگویم که صلاحیتش را احراز نمی​کنند. 
 
روزنامه شرق در گفت و گویی با حسن روحانی نوشت:
‌شایعاتی وجود داشت که در آستانه رد صلاحیت آقای هاشمی، شورای نگهبان با شما مذاکراتی داشته است. این موضوع صحت دارد؟ 
 
اصل این خبر درست است. یعنی شورای نگهبان بعد از اینکه در بررسی‌هایش به این نظر رسیده بود که به یک نحوی اعلام کند صلاحیت آیت‌الله هاشمی را احراز نکرده است از طریق دو نفر می‌خواست این خبر به آقای هاشمی منتقل شود. یکی از آن دو نفر من بودم [چرا یکی از این دو نفر شما بودی؟] و البته کس دیگری هم بود. وقتی با من صحبت کردند نمی‌دانستم چون در جایی حضور داشتم و برنامه‌ای داشتم. یکی از اعضای شورای ‌نگهبان در تماس تلفنی به من گفت که شما نزدیکی ما هستید یا دورید؟ گفتم من نزدیکم. گفتند می‌توانید به شورای‌نگهبان سر بزنید؟ فکر کردم راجع به خودم سوالی دارند و فکر کردم شاید سوالی مدنظرشان است. رفتم شورای‌نگهبان. بعد دیدم که راجع به آقای هاشمی با من صحبت می‌کنند. به من گفتند که شما فکر می‌کنید آقای هاشمی ممکن است این روزها انصراف دهند؟ گفتم برای چه؟ نه من خبری ندارم. کم‌کم حس کردم که آنها دنبال این هستند که اگر ایشان انصراف ندهند، رد صلاحیت ایشان اعلام خواهد شد [داستانی کوچک که می تواند ساختگی هم نباشد؛ ولی، بیگمان برای کژدیسه نمودن نظر خواننده است!]. به آنها گفتم که به نظرم به هیچ‌ عنوان آقای هاشمی انصراف نخواهد داد. ولی شما کاری که طبق قانون فکر می‌کنید باید انجام دهید لابد انجام می‌دهید [چه کسی از تو نظر خواست؟! و برای چه چنین گفتی؟ گوشه ای از ماجرای به بازی گرفتن «آخوند آی کیو»!]. ولی من به آقای هاشمی خبر می‌دهم که شما چه گفتید. فردای آن روز هم من به آقای هاشمی خبر دادم و هم نفر دیگری که شورای‌نگهبان واسطه کرده بود. دقیقا همانی شد که پیش‌بینی کرده بودم. آقای هاشمی گفت: «نه اهل انصراف نیستم، انصراف نمی‌دهم و احساس وظیفه کرده‌ام. اینکه شورای‌نگهبان تایید یا رد بکند برای من یکسان است.»
 
تارنگاشت «خبر آنور خط»:
عنوان، برجسته نمایی های متن هر دو گزارش و افزوده های درون [ ] از آنِ من است.    ب. الف. بزرگمهر 
 
پی نوشت: 
 
یک دنده ی راست توی بدن آخوند جماعت نیست. این را کم و بیش درباره ی همه ی آن ها می توان گفت. نمونه اش، گفته های «آخوند آی کیو» است که نخستین آن در سوم خرداد ماه گذشته و دومی همین امروز ۲۲ خرداد ماه ۱۳۹۲ در گفتگو با این یا آن رسانه انجام پذیرفته و ناخواسته، بخشی از سناریوی حاکمیت تبهکار و لرزان جمهوری اسلامی برای به پای صندوق رای کشاندن مردم را به نمایش نهاده است. بنیاد «سناریو» را بگونه ای ریخته اند که این آخوند کودن به عنوان نماینده ی اصلاح طلبی در برابر آن «داغ پیشانی» به عنوان لولوی ترسناک سر خرمن، بویژه برای لایه های میانگین به بالای جامعه که جز برخی آزادی ها و فضای آسوده و بی سرِ خر همه چیز دارند به میدان آیند.
 
از دید من، با نادیده گرفتن اینکه کدام یک از این دو پیروز میدانی باشند که چیزی بیش از کارپردازی خرگاه و پرده سرای رهبری نیست، چانه زنی برای بهبود بیش تر هماوندی ها* با «شیطان بزرگ» که زمینه های دیگری چون گسترش «اسلام آمریکایی» در قاره ی اروپا را نیز دربرمی گیرد، با شتاب بیش تری پی گرفته خواهد شد.
 
ب. الف. بزرگمهر    ۲۲ خرداد ماه ۱۳۹۲ 
 
http://www.behzadbozorgmehr.com/2013/06/blog-post_5217.html
 
* دانسته و آگاهانه، واژه ی «بهبود» را بکار می برم؛ زیرا با همه ی گمانه های خوب و بد و بویژه «تجربه ی لیبی» که نشاندهنده ی پایور نبودن قراردادهای امپریالیستی با کشورهای دیگر و حتا قراردادهای میان خود آنهاست، تاکنون پله هایی از چنین روندی پیموده شده است. برخلاف پندار بسیاری از نیروهای سیاسی مخالف رژیم، می پندارم که چنانچه بتوانند بار دیگر کلاه گشاد به اصطلاح «مشارکت مردمی» را بر سر توده های مردم گذاشته، تنور انتخابات فرمایشی را گرم کنند، کار بگونه ای پیش خواهد رفت که این بار، این آخوند کودن که دلش برای ریاست جمهوری نیز بسیار لک زده را از جعبه ی پاندورای رژیم تبهکار در آورده، پایوری آن رژیم تبهکار و بهبود پیوندهای استوارترِ اقتصادی و سیاسی سرمایه داری وابسته (کمپرادور) ایران با امپریالیست ها را به بهای تیره روزی و نگون بختی بیش تر توده های مردم، جان و مایه ای تازه بخشند. 
 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!