«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ فروردین ۲۸, پنجشنبه

اینجا، زبان شان را از دیرزمانی پیش به این سو بریده اند!


تصویری از دو پسر نوجوان که روی چمن ها دراز کشیده و سرگرم خواندن نوشته ای یا شاید بازی با تلفن همراه شان هستند، درج کرده و نوشته است:
«خوش به حال پسرها ... می تونن رو چمن های پارک دراز بکشن ...»

از «گوگل پلاس» با اندک ویرایش درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر

می نویسم:
اینجا که من زندگی می کنم، دختر خانم ها و هر کس دیگری، وقتی بخصوص آفتاب گرم و دلچسبی هست، روی چمن های پارک ها یا هر جای دیگری با بدن لخت ولو می شوند و آفتاب می گیرند. برخی های شان هم گاهی زیاده روی می کنند؛ ولی باور کنید، نه کسی آنچنان نگاه شان می کند یا چیزی سیخ می شود و نه آسمان به زمین می آید! تنها شاید چشم های کشیشان شان که واپسین پژوهش ها نشان داده، بیش تر آن ها از نظر نیروی جنسی، آدم های سست بنیه و به گفته ی خود ما ایرانی ها: «خاکشی مزاج» هستند و یکی از انگیزه های کشیش شدن شان نیز همین است، کمی گرد شود؛ گرچه، آن ها نیز زبانی به تندی نمی گشایند و نمی توانند بگشایند؛ بیش از یک سده و بیش تر است که زبان در کام کشیده اند و حتا درون خود کلیسا نیز اگر سخنی برخلاف بگویند، نان شان را آجر می کنند و اگر کار بیخ پیدا کند، زبان شان را می بُرند! خودِ خداوند هم تا آنجا که می دانم، خشنود است و از آن بالا گاهی دیدی می زند و قلبش باز می شود؛ اگر البته قلب داشته باشد!

ب. الف. بزرگمهر     ۲۸ فروردین ماه ۱۳۹۳

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!