«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ اسفند ۲۳, جمعه

دستم برسد، همان صندل را توی سرش خواهم کوبید!


تصویری از آن رهبر فریبکار و نادان درج کرده و نوشته است:
«مرکز دنیا کجاست؟ برای انقلاب چگونه باشیم؟!

برای انقلاب باید اینطوری باشیم. از پیش معین نکنیم که صندلی ما آنجاست و اگر دیدیم آن صندلی را به ما دادند، خوشحال بشویم و برویم بنشینیم و بگوییم، حقمان بود و اگر دیدیم، آن صندلی نشد و یا گوشه ای از آن ساییده بود، بگوییم به ما ظلم شد و قبول نداریم و قهر کنیم و بیرون برویم. در مجموعه انقلاب تکلیف ما این است ...

در جمهوری اسلامی، هر جا قرار گرفته اید، همان جا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همه کارها متوجه شماست. برای همیشه خودتان را آماده نگه دارید تا انقلاب به هر طریقی که اقتضا می کند، از شما استفاده کند.  ۷۰/۱۲/۵
خاستگاه: ص ۱۵۹ از کتاب ”دغدغه های فرهنگی“»

از «گوگل پلاس» با اندک ویرایش درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر

نوشته بودم:
«آدم که هر روز گوشت بلدرچین میل کنه، شاعر و سخن سرا هم از آب در میاد!»

پاسخ می دهد:
«لابد شما هم هر روز میخوری که سخن سرا از آب در اومدی!»

به وی پاسخ می دهم:
سخن شما با منطق قیاسی البته درست است؛ ولی میان این سخن سرایی با آن یکی زمین تا آسمان تفاوت است. با اینکه در بیابان و کوه کار کرده ام، هنوز دستم به بلدرچین و تیهو نرسیده و نود و پنچ میلیارد هم به جیب نزده ام. ضمن اینکه نیازی هم به نیرنگبازیِ ساده زیستی ندارم.

سخن بر سر ساده زیستی و این جور چیزها نیست. سخن بر سر داشتن صداقت با خود و دیگران است که این آقا آن ها را ندارد. سخن بر سر کارکرد آدم هاست که عیار آدم ها را روشن می کند؛ وگرنه می توان با قاشق چایی هم در استکان توفان به پا کرد یا سخنان بی پشتوانه ی انقلابی سر داد؛ کاری که این آقای بی مسوولیت تاکنون به انجام رسانده و در هر گند و گه کاری که نتیجه ی آن را در کشور می بینید دست داشته و هربار پای خود را از آن کنار کشیده است. این ها بی صداقتی است.

این بی صداقتی بزرگی است که آدم ۹۵ میلیارد دلار ثروت زیر دم و دستگاه هایش که نه مالیات می دهند و نه به جایی حساب پس می دهند، داشته باشد و مردم اینچنین در تنگدستی و بدبختی باشند که زنان کشورمان، مادران و خواهران من و شما، تن فروشی کنند و این آقا با صندل پاره در نشستی شرکت کند.

دستم برسد همان صندل را توی سر این آقای دروغگوی نیرنگباز خواهم کوبید!

ب. الف. بزرگمهر    ۲۳ اسپند ماه ۱۳۹۲ 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!