«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ اسفند ۲۷, سه‌شنبه

بیانیه دفتر رسانه ای کمیته مرکزی حزب کمونیست یونان درباره ی اوکراین و همه پرسی کریمه


حزب کمونیست یونان از همان نخستین دم، چنگ اندازی امپریالیستی ایالات متحد، «ناتو» و «اتحادیه اروپا» به اوکراین و کودتای انجام شده از سوی نیروهای واپسگرا با همکاری «نازی»ها که خطر بزرگی برای مردم آن کشور پدید آورده را زشت شمرد. موضعگیری و نکوهش این نیروها در هماوندی با دگرگونی های اوکرایین و همه پرسی در کریمه، نمود تاریخی فریبکاری است؛ زیرا این ها همان نیروهایی هستند که نقش رهبریِ از هم پاشی یوگسلاوی، جدایی خواهی کوسوو، چنگ اندازی به عراق، افعانستان، لیبی و سازماندهی کودتاها بر ضد حاکمیت های ناسازگار با گرایش آن ها را بر دوش داشته اند. آن ها همان آماج هایی که در سوریه در پی به انجام رساندن شان بودند را اینک در اوکرایین به انجام می رسانند.
با ترازوی ما در زمینه ی درنظر گرفتن بهره مندی (منافع) مردم، می بینیم که پیوستن کریمه به روسیه، نه بگونه ای سودمند با این چنگ اندازی سر و کار دارد؛ نه در بنیاد خود، گره دشواری های راستین مردم کریمه را می گشاید و نه به آرش هیچگونه هنجاری وضعیت یا گره گشایی درازمدت آرامش و آشتی (صلح) و همکاری همراه با کامیابی و پیشرفت مردمان منطقه است. بیشینه ی (اکثریت) مردم، هم در روسیه و هم اوکرایین از زندگی در شرایط ددمنشانه ی سرمایه داری که دگرگونی های ضدانقلابی ۱۹۹۱ آن را به ارمغان آورده، در رنجند.

ما درمی یابیم، مردم کریمه  که بخش بزرگی از گستره ی آن، خاستگاه روسی یا تاتاری دارد، نگران دستیابی نیروهای ملی گرا و «فاشیست» به نیروی حاکمیت هستند که از نخستین کردارهای شان، نشانه گیری کمینه مردمان (اقلیت ها) و کمونیست ها، از میان برداشتن قانون «زبان های منطقه ای» و نابود کردن نمادهای ضدفاشیستی بوده است. با این همه، چشم فرو بستن اوکرایین از کریمه و پیوستن آن به روسیه، چالشِ دگرگونی در هماوندی نیروها در برابر نیروهای واپسگرا و فاشیست را گره گشا نخواهد بود.

اگر روسیه کشوری سوسیالیستی بود و و مردم کریمه این گزینه را برگزیده و خواستار همپیوندی (حقوقی) در یک اتحاد سوسیالیستی با روسیه بودند، آن چنانکه در به هم پیوستن کشورها در اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی روی داد، می توانست اوضاع به گونه ای دیگر باشد.

جدایی خواهی کریمه و پیوستن آن به روسیه ، جریان های ملی گرا را هم در اوکرایین و هم در روسیه، بیش تر نیرو می بخشد. این روند، میلیون ها کارگر را به دام رویارویی بر بنیاد ملی گرایی خواهد انداخت؛ انگیزه های درگیری و همچنین تنها جایگزین گره گشایی که برای کارگران هستی دارد و در کالبد دیگری از رشد یافت شده، سوسیالیسم را می پوشاند. همچنین، خطر گشوده شدن «جعبه پاندورا» در قلمرو سرزمین های دیگر هست؛ بویژه در بالکان به آنجا می انجامد که دیگر سرزمین های پیوست شده، به عنوان نمونه، پیوست کوسوو به آنچه «آلبانی بزرگ تر» نامیده شده با پیوست قلمروی کشورهای همسایه جفت و جور شود. به هر رو، نمونه هایی از جدایی خواهی در یوگسلاوی هست که در آن زیر نام خودگردانی خلق ها، راه دگرگونی مرزها هموار شد.

این روندها برتری سوسیالیسم را در برخورد با چالش های هماوند پایور (ثابت) می کند. همه ی دگرگونی های اداری در کریمه از بیانیه ی جمهوری خودگردان در سال ۱۹۲۱ در چارچوب  اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی تا پیوست اداری آن به اوکرایین در ۱۹۵۰ بی دشواری و در آرامش به انجام رسید؛ به این دلیل که هماوندی های سوسیالیستی فرآوری (تولید) برتر بود و بسان ترازو، بهره مندی طبقه کارگر و مردم را در پی داشت.   

مردم کریمه ، مردم اوکراین و مردم روسیه از حافظه تاریخی و آزمودگی مثبت از سال ها سوسیالیسم برخوردارند که حتا اگر بیش از ۲۰ سال از هنگام سرنگونی گذشته باشد، سترده نخواهد شد. مردم کریمه از پیکار ضد فاشیستی مردم شوروی که در تنگنای «سواستوپول» تاریخ را نگاشتند، یادمانده هایی نیرومند دارند. این واقعیت در سرزمین های گوناگونی که یگانگی با روسیه را می پویند و در میان چیزهای دیگر، پرچم سرخ چنان چشمداشتی را روشن می کند، نمود می یابد؛ با آنکه چنان چشمداشتی بر بنیاد واقعیت ها و روندهای روز، واقعگرایانه نیست؛ به این دلیل که روسیه امروز کشوری سرمایه داری است که در همچشمی با دیگر هسته های سرمایه داری است و مردم آنجا نیز در رنجند.

آزمون تاریخی می آموزد که در شرایط سوسیالیسم، حلق ها و ملت های اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی  برادروار می زیستند و در آشتی و آرامش پیشرفت می کردند؛ در حالیکه اکنون زهر پراکنده کننده ملی گرایی گسترش می یابد. این خلق ها، همه خلق ها، امروزه این راه را باید پی گیرند.

۱۴ مارس ۲۰۱۴

برگرفته از «تارنگاشت حزب کمونیست یونان»:

برگردان از ب. الف. بزرگمهر 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!