«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ بهمن ۵, شنبه

جای دگر به درد خورد نردبانِ تان!


وقتی ماشین آتش نشانی رسید، نردبان آن باز نشد و دو زن کارگر که از ساختمان آتش گرفته آویخته بودند، سرانجام هُرم آتش و خستگی دست را تاب نیاوردند و از طبقه ی پنجم رها شدند. حالا، سخنگوی سازمان آتش نشانی میگوید «آنها عجله کرده اند!»!

در توضیح المسائل امام خمینی راجع به حد نصاب زمان آویزان بودن از ساختمان آتش گرفته ی خیابان جمهوری چیزی نیامده، ولی حسین جعفری که در همان شرایط نجات یافته میگوید: 
«من پانزده دقیقه آنجا بودم که داد میزدم نردبان بفرستید. اما نردبان را بالا ندادند. تشک هم پائین نینداختند تا کسی زنده بماند. آتشی بود که آلومینیوم را آب میکرد. من یک دقیقه مانده بود که خودم را پرت کنم پائین. خانم حق نظری بنده خدا هم اول پنج دقیقه آنجا آویزان بود ...»

همین روزهاست که شهردار تهران بیاناتی در لزوم داشتن صبر انقلابی به هنگام آویزان بودن، ایراد کند و مقام معظم رهبری از دلنگانی قهرمانانه ی فاطمه ی زهرا در صدر اسلام بگوید. پرزیدنت روحانی هم جملات گنگ و بی سر و تهی صادر میکند که تکمیل افعال و ضمائرش را به خاتمی و رفسنجانی پاس خواهد داد.

کم کم چند نماینده ی مجلس و یکی دو تا از پرقیچی های رژیم در خارج، این نغمه را ساز خواهند کرد که احتمالاَ آن دو بانوی کارگر قصد خودکشی داشته اند که با عجله خود را به پائین پرت کرده اند!

ضمناَ به زودی حسین جعفری فوق الذکر، مشاهدات قبلی خود را تکذیب خواهد کرد و می گوید هرچه مقامات می گویند درست است. بازماندگان آن دو مرحومه هم اعلام می کنند که هیچگونه شکایتی از هیچکس ندارند و از مجریان این برنامه کمال تشکر را دارند!

جای دگر به درد خورد نردبانِ تان!

هادی خرسندی

***

تُف بر شما و مرکز آتش نشانِ تان
توی سر شما بخورد نردبانِ تان

گر نردبانِ تان نشده باز، لااقلّ
ای کاش هم که باز نمیشد دهانِ تان

آتش به جان آذر و نسرین شما زدید
با لِک و لِکِ نیروی آتش نشانِ تان

آویخت شصت ساله زن از نرده های داغ
در انتظار مقدم یاری رسانِ تان

حالا دوقورت و نیم شما نیز یاقی است!
ورّاث را خبر بدهید از زیانِ تان!

تا مملکت گذرگه دزدانِ چون شماست
جای دگر به درد خورد نردبانِ تان!

توضیح و عذر و فلسفه و قصه زائد است
ما مردم از بَریم همه، داستانِ تان

بی ارزش است پیش شما، جان مردمان
بی قدرت اند مردم ما در گمانِ تان

اما به روز حادثه، از صدر تا به ذیل
سوراخِ موش میشود امّید جانِ تان

ما دیده ایم و باز ببینیم عنقریب
چسناله های رهبری و رهبرانِ تان

روزی که صبر خلق شود شعله های خشم
آتش نمیدهد به دقایق امانِ تان

باشد صلاحِ تان که به دنبال رهبری
با هم فرو روید تهِ جمکرانِ تان

یا نردبان ز چوب خرافات آورید
کاید برون ز چاه، امام زمانِ تان

www.AsgharAgha.com


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!