«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ دی ۲, دوشنبه

آن خانم، درسی آموزنده به آقایان بی فرهنگ داد!


تصویری از دیدار نماینده ی «اروپای یگانه» با وزیر امور خارجی جمهوری اسلامی، «سیّد از خر جسته»، درج کرده و نوشته است:
«توضیحات خانم ”تاریا کرونبرگ“ که در دیدار با ظریف و هاشمی از جایش برنخاست:
وی با اشاره به اینکه احترام به یکدیگر باید دوسویه باشد، گفت:
«هنگامی که ما وارد تهران شدیم، آن ها ما را وادار کردند که روسری سر کنیم ...»

وی درباره ی بی احترامی رییس این گروه به آیت الله هاشمی [بخوان: آخوند رفسنجانی تبهکار!] گفت:
«ما در فرهنگ خود برای نشان دادن احترام به طرف روبرو با مردها دست می‌دهیم؛ ولی در فرهنگ ایرانی‌ها این جُستار رایج نیست و ما نمی‌توانستیم با بلندپایگان ایرانی دست بدهیم ...»

سپس در پی نوشت آن افزوده است:
«می دانی گناه تو آدم عقده ای بیمار نیست. گناه حضراتی است که برای گرفتن ژست سیاسی شان هر کس و ناکسی را توی کشور راه می دهند. این کوچک شمردن ها و بی ادبی ها که در حافظه این ملت ستمدیده می ماند، پیامد این خودبزرگ بینی های سیاسی حضرات اعتدال است»

از «گوگل پلاس» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از سوی اینجانب؛ افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر

می نویسم:
برخلاف اظهار نظر پانوشت این نوشتار، سخن  آن خانم از دید من درست است و کردار وی نیز واکنشی بجا نسبت به روسری اجباری و دست ندادن مردان با زنان بوده است. من زمینه ی ماجرا را نمی دانستم؛ اکنون که گفته های وی را می خوانم از کارش بسیار خرسندم. افزون بر آنکه با نوکران بی سر و پایی که برای تضمین بقای خود، کشورشان را نیز می فروشند، من نیز اگر بودم نه تنها با آن ها دست نمی دادم که توی سرشان هم می زدم. حالا هرکس خوشش آمد یا نیامد!

تنها یک چیز را آن خانم نادرست گفته و فرهنگ ایرانی را در سطح فرهنگ وامانده ی دینی که آخوندها به خورد مردم داده اند، فروکاسته است. به این دلیل، اینگونه می نویسم که اگر به همان دوره ی پیامبر اسلام برگردیم و نگاه کنیم ـ گرچه همینجا تصریح می کنم که کار پژوهشی دامنه داری در این باره نکرده ام ـ می بینیم که بسیاری از این بازی ها را آن عُمر بت پرست که به دین اسلام گرویده بود، رواج داد؛ وگرنه در همان هنگام، صحنه ای هست که در کتاب «بیست وسه  سال» علی دشتی از آن یاد شده و در آن پیامبر، عایشه همسر سوگلی وی و عُمر از یک کاسه سرگرم خوردن هستند و تا آن هنگام نیز آیه ای از "آسمان" درباره ی حجاب زنان فرود نیامده بوده و پس از یادآوری عُمر، جبرییل خیال آن پیامبر بال زنان فرود می آید و زنان موظف به حجابدار و نقابدار شدن می شوند.

ب. الف. بزرگمهر    دوم دی ماه ۱۳۹۲

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!