«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ آبان ۳, جمعه

پایی که در غدیر جا ماند!


ابراهیم حسامی در سال های آغازین دفاع مقدس، یک پای خود را از دست داد و سرانجام در سال ۱۳۶۲ در منطقه عملیاتی جفیر شربت شهادت نوشید.

عکسی که می بینید، یکی از زیباترین تصاویر سال های دفاع مقدس است. نمایشی از عزم آهنین و خلل ناپذیر فرزندان حضرت حیدر (ع). مردانی از تبار بنیان مرصوص. رزمندگانی که رو به سوی افق با قدم هایی راهوار و پرتوان در حرکتند تا در جبهه های جهاد اصغر، حماسه بیافرینند و ... با جان خود وفا کنند؛ و در کنار آنان رزمنده ای که یک پای خویش را نیز از دست داده است، بی مهابا گام بر می دارد. این رزمنده، ابراهیم حسامی نام دارد. او در سال های آغازین دفاع مقدس، یک پای خود را از دست داد و سرانجام در سال ۱۳۶۲ در منطقه عملیاتی جفیر شربت شهادت نوشید.

مسیر پر پیچ و خم تاریخ را که با چشم دل بنگری، پای قطع شده او را خواهی یافت. دقت کن! آن جا. آن سوتر. در سرزمین غدیر.

برگرفته از «گوگل پلاس» با اندک پیرایش از سوی اینجانب:      ب. الف. بزرگمهر
 
 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!