«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ آبان ۴, شنبه

دروغی در پی دروغی دیگر؛ ننگی در پی ننگی دیگر!

ننگ و نفرت بر رژیم تبهکار جمهوری اسلامی!

حبیب الله گلپری پور که دوستانش وی را هوال باهۆز (رفیق توفان) می خواندند، در حالیکه سرود «هوال» را می‌خواند به پای چوبه‌ی دار رفت.

یکی از زندانیان سیاسی زندان ارومیه به گزارشگر هرانا گفت:
«حکم حبیب‌الله گلپری شب گذشته ساعت ۱۲ به اجرا در آمد. مسوولین با خونسردی تمام این حکم را اجرا کردند. قبلاً برای زندانیان متهم به مواد مخدر که قرار بود حکم اعدام اجرا شود، درهای بند قفل می‌شد و تلفن‌های زندانیان نیز قطع. هم‌چنین گارد ویژه نیز در تمام زندان مستقر می‌شد؛ ولی حبیب الله را بدون هیچ تدبیر امنیتی خاصی بردند. حتی تلفن‌ها را نیز قطع نکردند. تنها زندانبان‌ها و مسوولین از صبح تا غروب روز جمعه به ما دروغ گفتند که وی را تبعید کرده اند.»

وی در پی گفت:
«زندانبان‌ها (روز جمعه) یک‌بار هم به دنبال وسایل حبیب‌الله آمدند و باز به دروغ به ما گفتند قرار است که وی تبعید شود. ساعت ۸ شب، تلفن‌ها و هواخوری زندان طبق روال معمول هر روز بسته شد. یکی از مامورین ساعت ۸ شب به ما اطلاع داد که حبیب‌الله همچنان در قرنطینه‌ی زندان است. نماینده‌ی زندانیان سیاسی خواستند با وی ملاقات کنند که یکی از مسئولین قضایی گفت: به ما دستور داده‌اند که ملاقات به او ندهیم. ساعت ۹ شب یکی دیگر از زندانیان سیاسی به نام علی احمد سلیمان را نگهبانی صدا می‌کنند و به سلول انفرادی در بند قرنطینه منتقل می‌کنند. علی احمد سلیمان تا ساعت ۱۱ و نیم شب موفق به صحبت با حبیب‌الله گلپری پور شد. حبیب‌الله به سلیمان گفت، قرار بود حکمش دیروز صبح اجرا شود و نمی‌داند چرا به تاخیر افتاد. ساعت یازده و نیم، حبیب‌الله را از سلول انفرادی به پای چوبه‌ی دار بردند و در حضور ماموران وزات اطلاعات و قوه‌ی قضاییه اعدام شد.»

وی در پی خاطر نشان کرد:
«دو تن از زندانیان محکوم به اعدام مواد مخدر نیز به همراه حبیب‌الله به انفرادی منتقل شده بودند که صبح امروز به داخل بند برگشتند. حبیب‌الله قبل از اعدام به زندانیانی که در سلول انفرادی بودند گفته بود:
به هیچ وجه نگران نباشید. زمان زیادی منتظر این لحظه بودم. این زندانیان تعریف کردند که وی در مدت انفرادی، سرود ای رفیقان را برایمان خواند.»

«خبرگزاری هرانا»     چهارم آبان ماه ۱۳۹۲
http://hra-news.org/1389-01-27-05-27-21/16909-1.html

این گزارش از سوی اینجانب، اندکی ویرایش شده است. عنوان، زیرعنوان و برجسته نمایی های متن نیز از آنِ من است.     ب. الف. بزرگمهر

سرنگون باد رژیم ضدخلقی جمهوری اسلامی!   ب. الف. بزرگمهر

 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!