«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ تیر ۲۳, یکشنبه

آمیخته ای درخور از «درد و درک»!


گزارش زیر را گاهنامه ای بی آبرو با نام پشت پرده ی «رفسنجانی نت»، درج نموده است؛ گزارشی که از روی آن ـ با افزودن صحنه هایی چند از گفتگوی خصوصی دیدار یاد شده ـ یک نمایش «کمدی کلاسیک» نیز می توان فراهم نمود.

هنگامی که واپسین گفته های آخوند وحید خراسانی را در بزرگداشت «عالیجناب بوقلمون» می خواندم به یاد آوردم که "ویژگی بیمانند" «عالیجناب» را نوکرش نیز بگونه ای دیگر به نمایش گذاشته است:
از سویی درد نعل شدن پا و درسپوخته شدن خود را همان هنگام که پای خود را برای نعل شدن بلند نموده بود با بردباری بیمانندی شکیبید تا جان ناچیزش را برهاند و از دیگر سو، رمز ماندگاریش را در تپاندن پنبه های بازهم بیش تر یه ماتحت مرده های «عالیجناب»* یافته است:
آمیخته ای درخور از «درد و درک»!

ب. الف. بزرگمهر  ۲۳ تیر ماه ۱۳۹۲

* «پنبه به ماتحت میّت )کسانی( گذاشتن»
به قصد خوشخدمتی در حق کسی، رسوایی های آشکار خانواده ی او را منکر شدن و از این راه خود
را اسباب ریشخند دیگران کردن:
«حالا تو چرا پنبه به ماتحت میّت آن ها می گذاری؟ مگر آن ها خودشان مرده اند که از خودشان دفاع کنند؟»
دفتر نخست، احمد شاملو با همکاری آیدا سرکیسیان، چاپ نخست، ،» پ« حرف ،» کتاب کوچه «
تهران، ۱۳۷۸


|||||||||||||||||||||||||||||||

گزارش دیدار هاشمی و آیت الله وحید خراسانی درمشهد            
         
وبسایت هاشمی رفسنجانی در گزارش سفر اخیر هاشمی به مشهد، از دیدار وی با آیت الله وحید خراسانی نوشت. براساس این گزارش هاشمی در منزل آیت الله وحید خراسانی به دیدار وی رفت. بموجب این گزارش دیدار ساعت نه و نیم صبح انجام شد و آیت‌الله وحیدخراسانی و هاشمی مصافحه* کردند و  سپس هاشمی از وحید خراسانی خواست تا در صدر مجلس بنشینند، اما وی با اصرار از هاشمی خواست که درصدر اتاق و بر صندلی ایشان بنشیند [حتا هیتلر و مسولینی نیز چنین احترامی شایسته برای یکدیگر نداشتند!]. سپس وحید خراسانی سخنان خود را با حدیثی از حضرت رسول و خطبه‌‌ای از نهج‌البلاغه آغاز کرد و به عادت همیشگی، گوشه مختصری از آخرین شب امیرالمؤمنین(ع) را که حضرت چگونه آن شب را سپری نمودند بیان فرمودند. از سکوت و از مظلومیت امیرالمومنین گفتند. از اعتدال در عین اقتدار. از تکلّف بی‌وقفه امیرمومنان به مراعات حق النّاس [در این صحنه که هنوز عوام النّاس، گوش تا گوش نشسته و وردخوانان و تسبیح زنان به آن دو می نگرند، دست بر پیشانی و جلوی دیدگان خود نهاده و با دستمال یزدی بزرگ اشک خود را می زدایند!] این که قلب مرجعیت شیعه پر از دردهای نگفته است. مالامال از رنج زخم‌هایی که در این سالها به نام روحانیت بر حق مردم روا شد. از درد معیشتی که در غنی‌ترین سال های جمهوری اسلامی به سوء تدبیرها و سوء حمایت‌ها بر جان مردم نشست. وی سپس روی به هاشمی کرد و گفت:
من شما را در ملاقات با آیت‌الله خمینی و اعتماد ایشان به شما شناختم. پس از مراجعت امام به میهن به دیدار ایشان رفتم. شما [پابرهنه] وارد شدید و گفتید آقای امامی کاشانی برای تولیت مدرسه شهید مطهری مناسب است. ایشان هم پذیرفتند و سپس فردی را برای استانداری اصفهان مطرح کردید و باز ایشان بلادرنگ پذیرفت.

هاشمی گزارشی از وضعیت انتخابات اخیر ارائه کرد و آیت‌الله وحید با نگاهی معنادار در پاسخ گفت: «همم الرجال تسقط‌‌الجبال.» ویژگی کم‌نظیر شما این است که هم درد دارید و هم درک، خیلی‌ها فقط یکی از این دو را دارند.

سپس ملاقات خصوصی اعلام شد و بدون حضور اطرافیان و همراهان، گفتگوهای دوطرفه حدود یک ساعت به طول انجامید [در  این بخش از گفتگو، بیگمان نه از امام حسین نشانی بوده و نه از امام زمان سخنی؛ سخنانی رُک و پوست کنده تر که عوام النّاس شایسته ی شنیدن آن نیستند!].

وحید خراسانی پدر همسر صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه است.

«پیک نت»،  ۲۳ تیر ماه ۱۳۹۲

افزوده های درون [ ] از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر

* این واژه به آرش دست دادن و روبوسی است.


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!