«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ مرداد ۶, یکشنبه

من مادر ستار هستم و از هیچ چیزی نمی ترسم!

چرا وقتی حسین رونقی آماده شد تا در دادگاه شهادت دهد، به زندان احضار شد؟

مادر ستار بهشتی در گفتگو با سحام، ضمن انتقاد دوباره از روند رسیدگی به پرونده فرزندش، گفت که حسین رونقی ملکی، از زندانیان سیاسی به وی گفته که آماده است تا در دادگاه به آنچه بر ستار در بازداشتگاه گذشته، شهادت دهد.

گوهر عشقی در این گفتگو در پاسخ به پرسشی مبنی بر آخرین وضعیت پرونده قتل فرزندش، گفت:
«ما از پرونده ستار هیچ اطلاعی نداریم؛ وکبلمان را در روز چهارشنبه به اطلاعات احضار کردند و بعدا از ایشان تعهد گرفتند که هیچ جایی گفتگو نکند! می خواهم ببینم برای چه؟ برای اینکه از یک جوان بیگناه دفاع کرد؟»

مادر ستار بهشتی افزود:
«خانم پور فاضل یک قهرمان است؛ یک شیر زن است؛ شهامت دارد. از یک جوان بیگناه دفاع کرد. حالا تعهد از ایشان گرفتند که با هیچ جایی گفتگو نکند! بر فرض صدای ایشان را خواباندند؛ صدای یک مادر داغدیده را می خواهند چه کار کنند؟ من مادر ستار هستم و از هیچ چیزی نمی ترسم!»

مادر ستار بهشتی خبر داد که اداره اطلاعات در روز چهارشنبه خانم پور فاضل، وکیل خانواده ستار بهشتی را به آن اداره احضار و از وی تعهد گرفته اند که با هیچ رسانه (چه در داخل و چه در خارج از کشور) در خصوص پرونده ستار، گفتگو نکند.

خانم عشقی همچنین در خصوص ادعایش مبنی بر داشتن شاهد برای پرونده ستار به سحام گفت:
«آقای حسین رونقی آمدند منزل ما و گفتند حاضرند که شهادت دهند که هنگامی که ستار را به زندان اوین آوردند، آنقدر آزرده بود و به حدی شکنجه شده بود که در همان موقع به من گفت که بازجویم گفته من{ستار} را خواهد کشت.»

ستار بهشتی، شبی که به صورت موقت به اوین منتقل شده بود، بدنش را به برخی از زندانیان نشان داده بود و گفته بود که بازجویش وی را تهدید به مرگ کرده است.

مادر ستار در ادامه با ناراحتی ابراز کرد:
«من یک مادری هستم که فرزندم عمر من بود؛ همه ی زندگی ام بود و واقعأ همه کس من بود. من هم مادر همین ستارم؛ من را هم بکشند. اگر من را هم بکشند، کسانی هستند که صدای من را به دنیا برسانند. باز هم تاکید می کنم که ستار من ایرانی بود؛ به هیچ گروهی وابسته نبود. در راه ایران و زیر دست پلیس فتا کشته شد.»

وی از مسئولان می پرسد:
«چرا وقتی حسین رونقی آماده شد تا در دادگاه شهادت دهد، به زندان احضار شد؟»

بنا به گفته های مادر ستار، گویا پس از گفتگوی حسین رونقی ملکی با خانواده بهشتی درباره ی اعلام آمادگی برای حضور در دادگاه و ادای شهادت درباره ی کشته شدن این وبلاگ نویس منتقد و شرح ماجرای دیدارش با ستار در آن شب، وی را که در مرخصی بوده، دوباره به زندان اوین احضار می کنند.

گوهر عشقی در واکنش به اظهارات سخنگوی قوه قضائیه درباره ی پرونده ستار گفت:
«ستار من از هیچ چیزی نمی ترسید. ستار من زیر شکنجه کشته شده، ستار من در زیر شکنجه در پلیس فتا کشته شد. ستار من نه ترس داشت و نه از هیچ چیزی می ترسید. ستار من یک قهرمان بود. در اوین، زندانیان بسیاری آثار شکنجه را بر بدن ستار دیده بودند. ستار زیر شکنجه کشته شده است.»

دادستان کل کشور، دوشنبه گذشته در کنفرانس خبری خود در پاسخ به پرسشی درباره ی پرونده ستار بهشتی گفت که پرونده مرگ وی، هنوز به دادگاه ارسال نشده است.

ستار بهشتی، آبان ماه گذشته در منزلش در رباط کریم تهران بازداشت شد؛ اما چند روز بعد در بازداشتگاه نیروی انتظامی تهران درگذشت.

اژه ای همچنین در این خصوص گفته بود:
«از تاریخ ۱۴ آبان ماه تا اردیبهشت ماه سال جاری، چندین بار کمیسیون‌های پزشکی ۷ و ۹ نفره در تاریخ‌های مختلفی بعضا در حضور بازپرس تشکیل شد و نهایتا پزشکی قانونی اعلام کرد که ما نمی‌توانیم بگوییم که مرگ ستار بهشتی بر اثر ضربه بوده باشد؛ بلکه پزشکی قانونی اینگونه اعلام کرد که عوامل روانی منجر به فوت ستار بهشتی شده است.»

اکنون ماه ها از کشته شدن ستار بهشتی در بازداشتگاه «فتا»، مربوط به نیروی انتظامی می گذرد و هنوز پرونده وی به دادگاه ارسال نشده است.

خانواده وی و از آن میان مادرش، بارها در گفتگو های خود خواستار رسیدگی عادلانه به این پرونده شده اند. همچنین مادر ستار بهشتی، بارها در دیدار با چهره های شاخص نظام و نامه نگاری با آنان، خواستار رایزنی ایشان برای شتاب بخشیدن به وضعیت پرونده فرزندش شده بود.

برگرفته از «سحام نیوز»

این گزارش از سوی اینجانب، پارسی نویسی و ویرایش شده است. عنوان و زیرعنوان را از متن برگزیده ام.      ب. الف. بزرگمهر

پی نوشت:

از دیدِ من، این پرونده به همراه پرونده افشین اسانلو همچنان باز است و همه ی ما از نیروهای انقلابی و پیشرفتخواه گرفته تا هر ایرانی شرافتمند و حق جویی باید همه ی نیروی مان را برای روشن شدن هرچه بیش تر این تبهکاری های بزرگ و پیگیری آن ها حتا اگر شده در دادگاه های بین المللی، بسیج نموده و با همکاری یکدیگر کار را به پیش بریم. این، یکی از نخستین راست آزمایی های دولت آینده نیز خواهد بود و این بهانه را که گویا این جُستار به قوه ی قضاییه مربوط است باید از هم اکنون از دست آن ها ستاند؛ زیرا همه ی آن ها رویهم یک «قوه» بیش نیستند؛ «قوه» ای که آقازاده ی دزد بی آبرویی که پرونده ی روشن و آشکاری در رشوه خواری از «استات اویل» نروژ و بسیاری پرونده های سر به مُهر دیگر دارد از زندان درمی آورد؛ کسی که در کشور بلازده و تیره روزمان، راست راست راه می رود و به ریش همه از بالا تا پایین می خندد؛ و سهم مادران بلادیده ای چون مادر ستار بهشتی و مادر افشین اسانلو این است که می بینیم: سردوانده شدن و به ریشخند گرفته شدن از سوی مقام های ریز و درشت رژیمی تبهکار. اگر اندکی به ژرفای وضعیتی که میهن مان به آن دچار شده، نیک بیندیشیم و این اندیشیدن، بیگمان آن گروه نادان، چابلوس، نان به نرخ روزخور و پستی را که هنوز خرگوش درآمده از "کلاه جادو" کاری انجام نداده از وی سپاسگزاری نیز می کنند (روحانی مچکریم!)، آنگاه از خود شرمنده خواهیم شد!

ب. الف. بزرگمهر    پنجم امرداد ماه ۱۳۹۲

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!