«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ خرداد ۲۶, یکشنبه

... تنها التماس و دعا را فراموش کرده، بنویسد!

اکنون، نوبت قورباغه هایی می رسد که پای خود را برای نعل شدن هوا نمایند! گرچه، این یکی ...

نامه ی زیر را بخوانید؛ بسیار جالب است. از هجونویسی است که مانند دیگرانی چون خودش در سایه ی «عالیجناب بوقلمون» (هاشمی رفسنجانی پلید) نان مفت خورده و در بیرون کشور همچنان، حق نانخوری را بجا می آورد. در عنوان نامه اش که رو به سوی «آخوند ریش حنایی» تازه از صندوق رای درآمده، نوشته شده، می نویسد:
«... ما طلبکارنیستیم، همراهیم»!

متن نامه را که می خوانی با مشتی پند و اندرزهای پدرانه به این و آن آغاز می شود که همه ی نشانه های «التماس و دعا» را دربر دارد. مشتاق می شوی که ببینی پس از پند و اندرزها، سرانجام چه در دل دارد و چگونه درد دلش را بیرون می ریزد. برای آن باید کم و بیش تا پایان نامه یا دقیق تر بگویم: بخش چهارم آن شکیبا باشید. می نویسد:
«من به جناب روحانی به عنوان رئیس جمهور کشور اعلام می کنم که به عنوان یک شهروند ایرانی که افتخار دارم که ایشان را به ریاست جمهوری رساندم، هر چه در توانم هست می کنم تا ایشان و تیم شان موفق شوند. آرزو می کنم در چیدن کابینه نظرات بزرگانی مانند خاتمی و هاشمی و عارف و مشاوران خاتمی در نظر گرفته شود. البته ما هم نظرمان را به هر طریق بتوانیم به ایشان خواهیم گفت. ولی ایشان باید بداند که من و بسیاری از دوستان من طلبکار ایشان نیستیم. من نمی خواهم مطالبات خودم را از رئیس جمهور بگویم. من یادم نرفته و یادم نمی رود که در دوره احمدی نژاد چه مصیبتی را تحمل کردیم. من با همه وجود در خدمت دولت اصلاح طلب میانه رو هستم تا هر چه از دستم برمی آید برای کشورم انجام دهم. من و هزاران حامی دولت روحانی مانند من، توانایی های فراوانی در عرصه های تکنولوژی، مدیریت، فرهنگ، سیاست خارجی و سیاست داخلی داریم که همه را در اختیار جناب روحانی می گذاریم. ما طلبکار شما نیستیم. ما کنار شما هستیم. ما به شما نظر می دهیم، اما شما را تحت فشار نمی گذاریم. ما میلیونها تحصیلکرده اهل خرد هستیم که آرزو می کنیم که شما که نماینده ما هستید موفق شوید و ما هر کاری بتوانیم برای موفق شدن شما می کنیم. ما نمی گوئیم مطالبات مان از شما چیست، بلکه می گوئیم توانایی مان برای برآورده کردن مطالبات مردم چیست و ضمن در اختیار قرار دادن همه توانایی مان برای کمک به ساختن ایران عزیز، نظرات مان را برای بهتر شدن وضع کشور می گوئیم ...»

با خود می اندیشم:
... تنها التماس و دعا را فراموش کرده، بنویسد!

ب. الف. بزرگمهر   ۲۷ خرداد ماه ۱۳۹۲

***
آقای روحانی! ما طلبکارنیستیم، همراهیم

انتخابات تمام شد. حسن روحانی سیاستمدار میانه رو که نامزد اصلاح طلبان بود و از حمایت خاتمی و هاشمی برخوردار بود با یک حرکت سیاسی کم نقص و حساب شده برنده انتخابات شد و مردمی که بعد از یک دهه ناکامی در خیابان و پای صندوق های رای، بعد از مدتی طولانی به یک پیروزی مسالمت آمیز رسیدند، جشن گرفتند و شادمانی کردند. حالا ما، اصلاح طلبان و مخالفان حکومت و طرفداران تغییر برنده انتخابات شده ایم. مبارک مان باد. اما یادمان باشد که نخست رفتار سیاسی معقول و دوم حفظ پیروزی امروز مهم ترین وظیفه ماست.

اول: ما انتخابات را برده ایم. این یک پیروزی واقعی است. حالا ما باید رفتار پیروز سیاسی را داشته باشیم. دل مان پر است، سالها تحت فشار بودیم، سالها حق حرف زدن نداشتیم، همه اینها درست است، ولی چه چیزی بزرگتر از یک پیروزی واقعی و در دست گرفتن قدرت اجرایی کشور می تواند پاداش مان باشد؟ اصولگرایان بدترین رفتارها را با ما کردند، تحریم کنندگان انتخابات بدترین حرف ها را به ما زدند، اما همه اینها تمام شد. پرونده گذشته را ببندیم. کسی حق ندارد اصولگرایان یا رادیکال های مخالف اصلاحات را تحقیر کند. باید این دایره بسته توهین و تحقیر به شکست خورده انتخاباتی را بشکنیم. جناب آقای جلیلی! جناب قالیباف! جناب رضایی! جناب ولایتی! جناب غرضی! بعد از پایان اعلام نتایج به روحانی تبریک گفتند. آیت الله خامنه ای هم پیروزی روحانی را تبریک گفت. همه آنها رفتار مدنی و منطقی و درست را انجام دادند. رقابت ما تا روز 25 خرداد بود و ما پیروز شدیم و تمام شد. دیگر کسی حق ندارد کسی را شکست خورده بداند. دیگر کسی حق ندارد اصولگرایی که رای کمتری آورده اما پیروزی رقیب را تبریک گفته، تحقیر کند. دیگر کسی حق ندارد که تحریم کنندگان را بخاطر اشتباه شان کوچک بشمارد. آنها اشتباه کردند و در یک میدان عملی پاسخ را دیدند. هر نوع تلافی جویی و تحقیر دیگران حالا دیگر رفتاری غیرعاقلانه است. من از آقای احمدی نژاد و جناب آقای خامنه ای و سایر مسوولان برگزاری انتخابات که انتخاباتی سالم را برگزار کردند و در آن نامزد مخالفان با 50.4 درصد رای برنده شد و نتیجه اعلام شد و همه چیز به درستی پیش رفت تشکر می کنم. اگر از رهبر یا رئیس جمهور پیشین انتقادی داشته باشم، از آنها خواهم کرد. ولی در مورد این انتخابات سال 92 آنها رفتاری درست و منطقی کردند و من از آنان ممنونم. از همه دوستان اصلاح طلب خواهش می کنم ذهن و روح شان را از کینه و نفرت تهی کنند، پیروزی باید بزرگواری به دنبال بیاورد. در جریان رقابت همه بدترین حرف ها را به هم زده ایم. حالا رقابت و کینه تمام است. باید رفتاری عقلانی بکنیم.

دوم: ملت ما بارها تاوان دولت های سیاسی و ایدئولوژیک را داده است. منظورم از سیاسی آن نیست که در ذهن شماست. منظورم دولت سیاست زده است. آقای روحانی گفت و حالا انتظار داریم که به گفته خود عمل کند که دولتی فراجناحی یا ملی تشکیل دهد. البته معلوم است که میانه روها و اصلاح طلبان 51 درصد از رای مردم را دارند. اما قالیباف و حامیانش نیز درصد مهمی از رای دهندگان را شامل می شوند، محسن رضایی نیز نماینده تقریبا ده درصد جامعه است، جلیلی هم درصدی از مردم را نمایندگی می کند، ولایتی نیز به هم چنین. اگر بناست دولتی ملی تشکیل شود باید از همه این گروهها وزیر و نماینده مقتدر داشته باشد. این فقط برای باج دادن نیست. این کار به معنای ایجاد دولتی فراگیر است. دولت باید نماینده افکار عمومی باشد. فارغ از نیک و بد اخلاق سیاسی، مصلحت اندیشی حکم می کند که دولت پایدار نماینده اکثریت نیروهای اجتماعی باشد. و اکثریت نیروهای اجتماعی کسی نیست که 50 باضافه یک درصد آرا را به دست می آورد. اگر اصلاح طلبان نماینده 51 درصد هستند و اصولگرایان میانه رو 20 درصد آرا را دارند یا اصولگرایان تندرو نماینده درصد کوچکی از مردم هستند، آنها باید در قدرت اجرایی نماینده واقعی خودشان را داشته باشند. وقتی ولایتی و قالیباف و رضایی هر کدام یک نیروی اجرایی مهم هستند که توانایی بالایی برای اداره یک وزارتخانه دارند، چرا باید کشور از توانایی یک وزیر توانای اصولگرا محروم شود؟ آقای احمدی نژاد در هشت سال پیاپی کابینه ای یکدست تشکیل داد که حاصل اش فاجعه همه جانبه ای به زیان کشور بود. ما نباید چنین فاجعه ای را تکرار کنیم. دولت روحانی همانطور که باید از اصلاح طلبانی مانند عارف، نجفی، جهانگیری، مسجد جامعی، صادق خرازی، جواد ظریف، یونسی، غلامحسین کرباسچی استفاده کند؛ باید از افرادی مثل محسن رضایی، دکتر ولایتی، قالیباف در موقعیت های مهم سیاسی استفاده کند. از این طریق هم دولت توانا تر می شود و هم آسیب پذیری دولت در برابر مخالفان کاهش می یابد. در همین مسیر به آقای روحانی پیشنهاد می کنم که تا حد امکان کابینه ای بچیند که وزرا و بخصوص معاونین وزرا غیر سیاسی باشند. اگر می خواهیم معیشت و زندگی مردم با هر تصمیم سیاسی زیر و رو نشود، باید از ورود تلاطمات و امواج سیاسی به زندگی عادی مردم تا حد امکان خودداری کنیم. چه معنی دارد که هر وزیری که بر سر کار می آید، تمام اقتصاد و سیاست کشور به هم بریزد و مردم دچار مشکل در زندگی شوند. کاهش اثرپذیری زندگی مردم از سیاست روز، حکم می کند که معاونین وزرا از افراد سابقه دار در یک وزارتخانه، و وزیر حتی الامکان تکنوکراتی قدرتمند در حوزه کاری اش باشد. رفتار مسخره آقای احمدی نژاد که وزیر رفاه را برمی داشت و همان آدم را وزیر ورزش می گذاشت و یک هفته بعد همان وزیر ورزش را وزیر نفت می گذاشت، به عنوان مشق غلط در نظر بگیریم و از ادامه چنین رفتاری خودداری کنیم. جناب هاشمی دهها وزیر برجسته برای بخش اقتصاد و صنعت کشور ساخت، خاتمی نیز برای حوزه مسائل اجتماعی و فرهنگی و سیاست خارجی چنین کرد. اصولگرایان هم وزرای خوبی برای حوزه های اقتصاد دارند. همه اینها باید در کابینه ای گرد بیایند که نماینده 80 تا 90 درصد رای دهندگان کنونی باشند. اگر این اتفاق رخ بدهد تردید نیست که ما با کابینه ای فراگیر و کارکردگرا مواجه خواهیم شد. کابینه ای که وجودش مثل ستونی محکم برای حفظ اقتدار قوه مجریه خواهد بود. و چه بهتر از این که نمایندگان 85 تا 90 درصد از مردم در دولت حضور داشته باشند. بدیهی است که همواره اقلیتی از رادیکال ها وارد قدرت نمی شوند. باکی نیست، اما این اقلیت هر چه کوچکتر باشند برای ثبات کشور مهم تر است. آقای روحانی نباید فراموش کند که ما به عنوان اصلاح طلبی معتدل به او رای دادیم. و طبیعی است که او باید به این عنوان عمل کند و نه برآورنده همه آرزوهای نابود شده همه جریان های سیاسی.

سوم: رادیکالیزم جریانی خطرناک در دل اصلاح طلبان و اصولگرایان است. در میان اصلاح طلبان رادیکالیزم به راحتی تا مرز براندازی پیش می رود و در میان اصولگرایان رادیکالیزم به بنیادگرایی می انجامد. وقتی مردم برای انتخابات به روحانی رای می دهند، اولین معنای آن این است که رادیکالیزم تندروی بنیادگرای احمدی نژاد را نفی می کنند و دیگر این که به نفی رادیکالیزم ویرانگر تندروها می پردازند. ما حق نداریم این تصور را ایجاد کنیم که دشمنان نظام جمهوری اسلامی که خواهان برچیدن آن هستند صاحبان رای روحانی اند. تمام براندازان خشونت طلب انتخابات را تحریم کردند و علیرغم میل آنان انتخاباتی باشکوه به پیروزی نامزد اصلاح طلبان انجامید. بنیادگرایان هم نباید فراموش کنند که در این انتخابات که با همه قواعد نظام جمهوری اسلامی برگزار شد، نامزد آنان یعنی آقای جلیلی کمتر از ده درصد رای آورد. چه اصلاح طلبان معتدل که حامی روحانی بودند، چه اصولگرایانی که از شعارهای اصلاح طلبی استفاده کردند، مانند آقایان قالیباف و رضایی و ولایتی، همه از مشی میانه روی پیروی کردند. انتخابات خرداد 92 انکار شیوه های رادیکال بود. از همین رو به هر دو جناح توصیه می کنم که از هر نوع تندروی در برخوردهای شان خودداری کنند. طبیعی است که رای دهندگان به روحانی غالبا حامیان جنبش سبز بودند، اما هر نوع رادیکالیزه کردن حضور خیابانی، دادن شعارهای تند، تحت فشار قرار دادن روحانی و حامیانش( خاتمی و هاشمی) سوء استفاده از رای مردم است. دادن شعار مرگ علیه هر کسی نادرست است. اصولگرایان تندرو شعار « مرگ بر موسوی» را در سال 88 دادند و پاسخ سخت شان را در خرداد 92 گرفتند. معترضین حکومت هم در جریان جنبش سبز بارها شعار « مرگ بر خامنه ای» را دادند و پاسخ شان سه سال نومیدی و تلخی و استبداد و فشار بود. مرگ هیچ کس مشکلی را حل نمی کند. من به عنوان یک رفیق جنبش سبز و جنبش اعتراضی به جد خواستار آنم که در هیچ حالتی نه شعارهای تندروانه و حاوی ویرانی و نابودی بدهیم و نه تظاهرات زیبای مردم معتدل میلیونی را با شعارهای تند و تحریک کننده به بن بست و بحران بکشانیم. بهتر است دو میلیون نفر شعار بدهند که « جنبش سبز نمرده، روحانی رو آورده» تا اینکه شعار بدهند مرگ بر خامنه ای و از این طریق باعث شوند که جمعیت یک میلیونی به جمعیتی هزار نفری تبدیل شود و تمام توانایی مان را از دست بدهیم. از سوی دیگر برادرانه و دوستانه به همه بزرگان تندروی اصولگرا که همچنان در توهم رهبری جهان اسلام و نابودی آمریکا به سر می برند هشدار می دهم که جامعه ایران کنونی اصلا تحمل چنین شعارها و رفتارهایی را ندارد.

چهار: من به جناب روحانی به عنوان رئیس جمهور کشور اعلام می کنم که به عنوان یک شهروند ایرانی که افتخار دارم که ایشان را به ریاست جمهوری رساندم، هر چه در توانم هست می کنم تا ایشان و تیم شان موفق شوند. آرزو می کنم در چیدن کابینه نظرات بزرگانی مانند خاتمی و هاشمی و عارف و مشاوران خاتمی در نظر گرفته شود. البته ما هم نظرمان را به هر طریق بتوانیم به ایشان خواهیم گفت ولی ایشان باید بداند که من و بسیاری از دوستان من طلبکار ایشان نیستیم. من نمی خواهم مطالبات خودم را از رئیس جمهور بگویم. من یادم نرفته و یادم نمی رود که در دوره احمدی نژاد چه مصیبتی را تحمل کردیم. من با همه وجود در خدمت دولت اصلاح طلب میانه رو هستم تا هر چه از دستم برمی آید برای کشورم انجام دهم. من و هزاران حامی دولت روحانی مانند من، توانایی های فراوانی در عرصه های تکنولوژی، مدیریت، فرهنگ، سیاست خارجی و سیاست داخلی داریم که همه را در اختیار جناب روحانی می گذاریم. ما طلبکار شما نیستیم. ما کنار شما هستیم. ما به شما نظر می دهیم، اما شما را تحت فشار نمی گذاریم. ما میلیونها تحصیلکرده اهل خرد هستیم که آرزو می کنیم که شما که نماینده ما هستید موفق شوید و ما هر کاری بتوانیم برای موفق شدن شما می کنیم. ما نمی گوئیم مطالبات مان از شما چیست، بلکه می گوئیم توانایی مان برای برآورده کردن مطالبات مردم چیست و ضمن در اختیار قرار دادن همه توانایی مان برای کمک به ساختن ایران عزیز، نظرات مان را برای بهتر شدن وضع کشور می گوئیم.

برای جناب روحانی و همه حامیان ایشان آرزوی خدمت به کشور مان که در معرض خطر و ویرانی است می کنیم و همواره آماده ایم که هر چه از دست مان برمی آید برای کشورمان بکنیم.

برای تان آرزوی سلامت و موفقیت برای برآوردن خواسته های مردم را دارم

ارادتمند، ابراهیم نبوی، ۲۷ خرداد ماه ۱۳۹۲


برگرفته از «اخبار گویا»

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!