«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ خرداد ۲۵, شنبه

ما تنها نیرویی هستیم که با آن ها می توانید به داد و ستد و تعامل بپردازید!


یک توضیح ضروری:
در یادداشت پیشینم با عنوان «توده ی کار و زحمت ایران، شعور اجتماعی خود را به نمایش گذاشت!»، اشتباهی بر پایه ی خبر یکی از خبرگزاری ها صورت پذیرفته بود. آن خبرگزاری، هنوز چندین ساعت مانده به پایان رای گیری، نوشته بود که شمارش آراء مراحل پایانی خود را می گذراند. به این ترتیب، آمار ارائه شده از سوی من در یادداشت، آنجا که سخن از شرکت نکردن سه چهارم از دارندگان حق رای می کرد، نادرست بود و در نتیجه گیری هماوند با آن نیز بیگمان تاثیر داشت؛ ولی به هر رو، تاثیری بر بنیاد نوشته و پیش بینی درستی که نموده بودم و نیز سناریویی که شرح آن را داده ام، ندارد. در این ویرایش، آن نادرستی ها را زدوده و عنوانی درخور برای آن برگزیده ام.

برپایه فرجامین نتایج رسمی رای گیری، با بشمار آوردن «آرای باطله»، ۷۲/۷ درصد در گزینش ریاست جمهوری شرکت کرده و ۷۰/۲ درصد شرکت کنندگان به نامزدهای برگزیده شده از سوی «شورای نگهبان» رای داده اند. آرای باطله (۲/۵ درصد) از رای ششمین نامزد، بیش تر است.

ب. الف. بزرگمهر    ۲۵ خرداد ماه ۱۳۹۲

***

«توده ی کار و زحمت ایران، شعور اجتماعی خود را به نمایش گذاشت!»

پیش تر در پی نوشتِ نوشتاری با عنوان «کلاه گشاد "مشارکت مردمی" تنور انتخابات فرمایشی را گرم تر خواهد نمود!»، آورده بودم:
«یک دنده ی راست توی بدن آخوند جماعت نیست. این را کم و بیش درباره ی همه ی آن ها می توان گفت. نمونه اش، گفته های «آخوند آی کیو» است که نخستین آن در سوم خرداد ماه گذشته و دومی همین امروز ۲۲ خرداد ماه ۱۳۹۲ در گفتگو با این یا آن رسانه انجام پذیرفته و ناخواسته، بخشی از سناریوی حاکمیت تبهکار و لرزان جمهوری اسلامی برای به پای صندوق رای کشاندن مردم را به نمایش نهاده است. بنیاد «سناریو» را بگونه ای ریخته اند که این آخوند کودن به عنوان نماینده ی اصلاح طلبی در برابر آن «داغ پیشانی» به عنوان لولوی ترسناک سر خرمن، بویژه برای لایه های میانگین به بالای جامعه که جز برخی آزادی ها و فضای آسوده و بی سرِ خر همه چیز دارند به میدان آیند.

از دید من، با نادیده گرفتن اینکه کدام یک از این دو پیروز میدانی باشند که چیزی بیش از کارپردازی خرگاه و پرده سرای رهبری نیست، چانه زنی برای بهبود بیش تر هماوندی ها* با «شیطان بزرگ» که زمینه های دیگری چون گسترش «اسلام آمریکایی» در قاره ی اروپا را نیز دربرمی گیرد، با شتاب بیش تری پی گرفته خواهد شد.

ب. الف. بزرگمهر    ۲۲ خرداد ماه ۱۳۹۲

* دانسته و آگاهانه، واژه ی «بهبود» را بکار می برم؛ زیرا با همه ی گمانه های خوب و بد و بویژه «تجربه ی لیبی» که نشاندهنده ی پایور نبودن قراردادهای امپریالیستی با کشورهای دیگر و حتا قراردادهای میان خود آنهاست، تاکنون پله هایی از چنین روندی پیموده شده است. برخلاف پندار بسیاری از نیروهای سیاسی مخالف رژیم، می پندارم که چنانچه بتوانند بار دیگر کلاه گشاد به اصطلاح «مشارکت مردمی» را بر سر توده های مردم گذاشته، تنور انتخابات فرمایشی را گرم کنند، کار بگونه ای پیش خواهد رفت که این بار، این آخوند کودن که دلش برای ریاست جمهوری نیز بسیار لک زده را از جعبه ی پاندورای رژیم تبهکار در آورده، پایوری آن رژیم تبهکار و بهبود پیوندهای استوارترِ اقتصادی و سیاسی سرمایه داری وابسته (کمپرادور) ایران با امپریالیست ها را به بهای تیره روزی و نگون بختی بیش تر توده های مردم، جان و مایه ای تازه بخشند.»۱ 

آنچه از شمارش آمار رای دهندگان تاکنون روشن شده، کمی بیش از ۱۲ میلیون نفر (در ساعت ۱۲:۲۷ دقیقه ۲۵ خرداد ماه ۱۳۹۲) در گزینش ریشخندآمیز ریاست جمهوری در ایران شرکت نموده و تا اینجای کار، کمی بیش از ۵۰ درصد رای دهندگان به آخوند ریش حنایی: حسن فریدون پیش از انقلاب بهمن ۵۷ یا «حسن روحانی» شناخته شده ی پس از انقلاب رای داده اند.

بر پایه ی آمارهای جمعیتی رسمی کشور و سن آدم ها، شمار کسانی که حق رای دادن دارند، رقمی بگونه ای قطعی بیش از ۵۰ میلیون نفر و برپایه ی برخی آمارهای بازهم رسمی (!) نزدیک به ۵۵ میلیون نفر است.

آنچه از دستکاری رژیم پلید و تبهکار جمهوری اسلامی در روند گزینش فرمایشی نیز پیداست، گماردن گماشته ای گوش به فرمان تر ، سرسپرده تر و دست بسته تر۲ است که نتواند در روند «تعامل با شیطان بزرگ»، سرِ خر را به ناگهان به سویی دیگر چرخانده، آشِ تازه و جداگانه ای برای خود بار بگذارد. در این باره، بیگمان این «آخوند آی کیو» (IQ) با ضریب هوشی پایین تر از اندازه ی میانگین اجتماعی و به همان اندازه نیرنگبازتر و فرصت طلب تر، بهترین گزینه ی رژیم خواهد بود که جایگزین هاشمی رفسنجانی بر پایه ی طرح نخستین شده است. کنار نهادن ظاهری هاشمی رفسنجانی از نامزدی ریاست جمهوری، دستاورد بسیار بزرگی برای رژیم تبهکار دربر داشت که به بهانه ی آن بتواند گروه کم و بیش نیرومند «پیاز و سیب زمینی پخش کن»، جن گیران، «کوروش اسلام پناه»، «اسلام ایرانی» و «بهار ایرانی» را که رویهمرفته، چیزی بیش از همجوشی هرج و مرج جو (آنارشیست) نبوده و نیست را از روند «تعامل با شیطان بزرگ» کنار نهاده، جریانِ کارِ را سمت و سویی یگانه تر دهد؛ اینکه رژیم اسلام پناه تا چه اندازه در این کار کامیاب خواهد شد، جُستار دیگری است که در چارچوب این یادداشت نمی گنجد؛ ولی، با توجه به تجربه ی ناگوار ولی فقیه و هسته ی مرکزی حاکمیت با احمدی نژاد و گروه پیرامون وی که برای همسویی با «شیطان بزرگ»، طرحی جداگانه در سر داشته و در پی نابودی دم و دستگاه ولایت و یکپارچه نمودن حاکمیت به شیوه ی دیگری بودند، برگزیده شدن آخوند ریش حنایی از میان نامزدهایی که سایر آن ها کت و شلواری (یا به گفته ی آن ها: مُکلّا) بودند، از دیدگاه آقایان۳ پیام دیگری نیز برای داد و ستدگران سیاسی آنسوی اقیانوس و همدستان اروپایی اش دربر دارد:
ما (آخوندها و ملّاها در چارچوب حاکمیت ولایت فقیه) تنها نیرویی هستیم که با آن ها می توانید به داد و ستد و تعامل بپردازید!

گرچه این شیوه نگرش آقایان نیز با واقعیت ناهمخوان است و در آینده گواه نتایج ناگوار آن خواهیم بود، با درست انگاشتن نتایج شمارش آراء، در نبود گزینه ای پیشرو و پیامد سردرگمی هایی که از دید من، پیش و بیش از همه نیروهای راستین چپ ایران پاسخگوی آن در پیشگاه تاریخ هستند، مردم ایران بدی از میان بدترین ها را برگزیدند.

ب. الف. بزرگمهر    ۲۵ خرداد ماه ۱۳۹۲ 


پانوشت:

۱ ـ پی نوشت نوشتار «کلاه گشاد "مشارکت مردمی" تنور انتخابات فرمایشی را گرم تر خواهد نمود!»، ب. الف. بزرگمهر، ۲۲ خرداد ماه ۱۳۹۲

۲ ـ  گوش به فرمان تر از احمدی نژاد یا هر سرخرِ دیگری که از ضریب هوشی بیش تر برخوردار است.

۳ ـ از دیدگاهی بسته که تفاوت های طبقاتی میان آخوندها را نادیده گرفته و همه را با هم پشتوانه ی رژیم اسلام پناه می پندارد یا جا می زند!

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!