«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ خرداد ۳, جمعه

هر کس می خواهد حماسه بیافریند، قدمش مبارک! به شرط آنکه ...


از هنگامی که «آقا»، در آغاز سال نو سخن از حماسه ی اقتصادی و حماسه ی سیاسی به میان آورد، دیگر هر کسی، قد و نیمقد، بی بصیرت یا بصیرت، گوش به فرمان یا فتنه گر، دم از حماسه می زند؛ همه می خواهند حماسه بیافرینند و البته هیچکدام یادشان نمی رود که دست به دامن عبای رهبری شده و حتا به زیر آن بخزند؛ با خود می اندیشی:
بیگمان حکمتی در این کار است که همگی آنجا می خزند.

نخستین بار و پیش از همه، بابک زنجانی، "کارآفرین" بی نام و نشان گذشته که اکنون به برکت جمهوری اسلامی نام و نشانی یافته، گوشه هایی از "حماسه ی اقتصادی" را رو کرد؛ ولی نمی دانم چرا به مذاق برخی خوش نیامد؛ زود آن را درز گرفتند و نگذاشتند تا درازا و پهنای این حماسه، آنگونه که باید و شاید، جلوی دیدگان توده های مردم ایران نهاده شود تا با دیدن آن سرزنده و شاد شده، بر خود ببالند و بگویند:
می بینید، نفت مان چه اندازه خاطرخواه دارد؟! آن را سرِ دست می برند و هنوز به مقصد نرسیده، توی اقیانوس چند بار دست به دست می چرخد تا به پایانه های نفتی برسد!

سرفرازی از این بیش تر می خواهید؟! خوب! چه می توان گفت؟ «مصلحت نظام» بر این است که حماسه ها در پشت پرده و دور از دیدگان مردم پی گرفته شود. بیگمان حکمتی در کار است که ما توده ی مردم از آن نباید سر درآوریم!

پس از آن نیم پرده نمایش «حماسه ی اقتصادی»، نوبت «حماسه ی سیاسی» رسید. هر کس چیزی می گفت. یکی گفت: حماسه سیاسی، همین انتخابات پیش روست که باید مردم هرچه بیش تری به آن دل بدهند تا حماسه آفریده شود و دیگری «تعامل با شیطان بزرگ» را پیش کشید که تا راه آن گشوده نشود و پایوری (تضمین) هایی درخور بدست نیاید، آب خوش از گلویمان پایین نخواهد رفت و آن دیگر بازهم سخنی و داستانی دیگر. اکنون، سردار نقدی که نمی دانم نامش را چگونه باید خواند و برای اینکه بیکار نماند، نقدن ریاست «سازمان بسیج مستضعفین» را به وی سپرده اند، در مراسم «هیات عاشقان ولایت» در بندرعباس، گفته است:
«اقدام شورای نگهبان، همان حماسه سیاسی بود» و من تازه تازه دستگیرم می شود:
هم این که او می گوید و هم آنچه آن دیگران گفته اند و می گویند، هرکدام نمودها و نشانه هایی از «حماسه ی سیاسی» هستند که خودِ آن به سادگی و آسانی دیده نمی شود؛ ولی بوی آن در همه جا پیچیده و حتا "سگ" های آن سوی اقیانوس نیز آن را با مشام خود دریافته اند!

ـ برادران! هر کس می خواهد حماسه بیافریند، قدمش مبارک! به شرط آنکه کار را چندان کش ندهد و حساب این را داشته باشد که دیگران در نوبت ایستاده، این پا و آن پا می کنند ...

ب. الف. بزرگمهر   سوم خرداد ماه ۱۳۹۲

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!