«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۱ اسفند ۲۷, یکشنبه

روشن و سنجیده سخن گوییم! ـ بازانتشار

 برای خانم ف. ب و دیگرانی چون وی؛ نسلی نو که تاریخ
 وظیفه ی بس سنگین تری بر دوش شان نهاده است

یک یادآوری به بهانه ی بازانتشار این یادداشت

یادداشت زیر کمی بیش از یکسال و نیم پیش نوشته شد. در آن هنگام، آدم مورد گفتگو در این یادداشت، تازه از ایران بیرون آمده و به «ینگه  دنیا» پا نهاده بود: موشی "اصلاح طلب" و نیز فرصت طلب که به هنگام، «کِشتی نظام» را که می رفت تا به ژرفای رودخانه ی دوزخ فرو رود، با شتاب ترک نموده و به دیگر برادران دینی و "اصلاح طلب" خود در زیر سایه ی «شیطان بزرگ» پیوسته بود. هنوز نیامده، آنچنان سودای داد وستد و چانه زنی با باختر در سر می پرورانید و گرد و خاکی برپا نموده بود که داد یکی دو تا از آن کهنه پاچه ورمالیده های قرشمال رژیم پیشین را که در رکاب شاهزاده «نیم پهلوی»، سرگرم «آلترناتیو سازی» هستند تا اندازه ای درآورد که یکی از آن ها چیزی کم و بیش اینچنین نوشت:
«... هنوز از گرد راه نرسیده ... بگذار عرقت  خشک شود!»

نمونه ای از سوداهای دورپروازانه ی «موش اصلاح طلب» را با اشاره به رویدادهای کشور لیبی که قند در دل وی آب نموده بود، در همین یادداشت می خوانید؛ آنجا که می گوید:
«... تشکلی باید درست شود که همانطور که در برخی دیگر از کشورهای دنیا تجربه شده هم مردم ایران بدانند که تکلیفشان با کیست و هم اگر قرار شد کشورهای دیگر طرف مذاکره ای داشته باشند بدانند.» و منظور از مردم ایران نیز بیگمان و گفتگو خود وی است که در آن هنگام هنوز جامه ی پیشکاری آن شیخ را از تن در نیاورده بود.

اکنون، با گذشت یکسال و نیم از آن هنگام، هم جامه اش را از گردِ راه تکانده و جایگاه پیشکاری «شیخ» را به کناری نهاده و هم عرقش خشک شده است. آرام آرام دریافته که پیش از وی مرشدانی بوده اند که شرابِ سرسپردگی به امپریالیست ها را تا هفت خط آن نوشیده اند و او در جایگاه مریدی مراد از دست داده، باید جای خود را بهتر بشناسد و پایش را از گلیمی که برایش فراهم نموده اند، بیش تر دراز نکند. سرنوشت وی، سرنوشت بسیاری از اصلاح طلبان دروغینی است که از اصلاح طلبی، تنها «فشار از پایین و چانه زنی در بالا» را آموخته و از اعتماد توده های میلیونی مردم به سود آماج های کوته بینانه ی خود سوء استفاده هایی بسیار نمودند؛ "اصلاح طلبان"ی که شماری از آن ها هم اکنون در «ینگه دنیا» در رکاب اربابانی بزرگ تر و به سود آن ها گام برمی دارند. نوکران و چاکران و پیشکاران و جان نثاران از هرگونه و قماش آن، اینچنین از جامه ای به جامه ی دیگر درمی آیند. توده های مردم ایران با هر آروین تازه ای آن ها را بیش تر می شناسد؛ گرچه هنوز هستند روشنفکرانی از لایه های میانی جامعه که به انگیزه های گوناگون درباره ی آن ها خود و دیگران را می فریبند.

بیش تر به هوش باشیم!

ب. الف. بزرگمهر    ٢۷ اسپند ماه ١٣٩١

***


روشن و سنجیده سخن گوییم!

به بهانه ی پیشگفتار

روی سخنم در این نوشتار تنها با آقای واحدی که در گفتگو با «بی بی سی» به نمایندگی از دیگری، گروه های مخالف و منتقد حکومت ایران را به ساختاری فراگیر چون «کنگره ملی» فراخوانده، نیست. آن دیگری که وی نماینده ی اوست نیز روشن نیست «حزب اعتماد ملی» اش از بنیاد تا چه اندازه حزبیت و نیرو پشت سر دارد؛ شاید "حزبی" مانند «حزب کرامت» یا «حزب سلامت»، آنگونه که زنده یاد عزیز نسین، طنزنویس بزرگ ترکیه و جهان در یکی از داستان هایش به زیبایی توصیف نموده است.

اینکه او، این جوان پیرشده یا آن پیرمرد به عنوان نماینده ی آن یکی دیگر، چند صباحی است میان پایتخت های کشورهای اروپای باختری و ایالات متحد در آمد و شدند و آنگونه که در گزارش «بی بی سی» نیز آمده، «به فعالیت های سیاسی و تماس با گروه های مختلف مشغول ...» اند و حتا اینکه این گشت و گذارهای پرهزینه، چگونه و از سوی چه کسان یا جریان ها و دولت هایی پرداخت می شود، بخودی خود چندان اهمیت ندارد. آب، آب را می جوید و آدم، آدم را؛ ولی همه ی این ها و برخی نکته های دیگر که به بخشی از آنها در این نوشتار اشاره نموده ام، هنگامی اهمیت می یابد که نمایندگان آن دیگران که در بهترین حالت و به گفته ی خودشان تنها نمادها (و نه رهبران) بخشی از جنبش اجتماعی میهن مان بوده و شاید هنوز هستند، سخن از «تشکلی فراگیر شبیه کنگره ملی» یا حتا گفتگو با کشورهای دیگر را در میان نهند.

در شرایطی که بار دیگر امپریالیست ها خاک کشور دیگری را به توبره کشیده و پیروزی ناپایداری بدست آورده اند، همه ی سازشکاران که دنباله ی آنها تا ژرفای «نیروهای چپ» نیز کشیده می شود، سرشان را خم می کنند تا گلوله هایی که از لوله ی «تفنگ قدرت» شلیک می شود، از بالای سرشان رد شده بر سینه ی دیگران نشیند.

از آنچه در لیبی رخ داد، دوگونه می توان آموخت:
ـ یا بر هُشیاری خود افزود و جبهه ای یکپارجه با شرکت همه ی نیروهای انقلابی، پیشرو و میهن پرست در برابر کشورهای چپاولگر امپریالیستی، همدستان و مزدورانش آراست؛
ـ یا رفتاری سازشکارانه در پیش گرفت و حتا به جبهه ی ششلول بندهای "جامعه جهانی" پیوست؛ و پیشاپیش شرایط گفتگو با کشورهای دیگر را «که در برخی دیگر از کشورهای دنیا تجربه شده» آماده نمود.  

+++

تارنگاشت «بی بی سی» در گزارشی تحلیلی با عنوان «باید کنگره ای با حضور همه مخالفان ایجاد شود»* از زبان مجتبی واحدی، آورده است که:
«باید تشکلی فراگیر شبیه یک کنگره ملی با حضور گروه های مخالف و منتقد حکومت ایران ایجاد شود ...
تشکلی باید درست شود که همانطور که در برخی دیگر از کشورهای دنیا تجربه شده هم مردم ایران بدانند که تکلیفشان با کیست و هم اگر قرار شد کشورهای دیگر طرف مذاکره ای داشته باشند بدانند.»

تارنگاشت وابسته به امپریالیسم رسانه ای انگلیس که تنها بریده هایی از گفتگو با مجتبی واحدی را بیشتر بطور غیرمستقیم بازگو نموده، در پی سخنان یاد شده در بالا، می افزاید:
«اشاره او احتمالا به مواردی نظیر لیبی و سوریه است.
در جریان اعتراضات لیبی گروه های مخالف معمر قذافی، رهبر سرنگون شده این کشور، با یکدیگر ائتلاف کرده و تحت عنوان شورای ملی انتقالی رهبری مبارزه علیه او را بر عهده گرفته و با کشورهای دیگر برای فشار بر او مذاکره کردند
...
مخالفان بشار اسد، رئیس جمهور سوریه، نیز با ادامه اعتراضات در این کشور جلساتی برای بررسی حکومت احتمالی آینده تشکیل داده اند. ترکیه چند بار میزان گروه های اپوزویسون سوریه شده است.
مخالفان آقای اسد با وجود اختلافات قومی و ایدئولوژیک عمیقی که دارند گام هایی برای ایجاد یک شورای ملی برداشته اند.»

سپس بازهم از زبان وی چنین آورده است:
«مجتبی واحدی گفت باید چتری درست کرد تا همه گروه هایی که به نحوی مخالف و منتقد حکومت ایران هستند در آن جای بگیرند و ظرفیت این را داشته باشد که به همه بباوراند که بدنبال انحصار طلبی نیست و باید مورد تایید مردم ایران باشد.

مجتبی واحدی تاکید کرد بر خلاف اخباری که منتشر شده او خود را به هیچ وجه ʺدر سطحی“ نمی داند که بخواهد چنین کنگره ای را تشکیل بدهد، بلکه تنها پیشنهاد داده که تشکلی شبیه کنگره ملی که ʺحتی می تواند نام دیگری داشته باشد“ ایجاد شود.

او گفت که هدف اصلی سفرش ʺتشریح مواضع آقای کروبی“ بوده، اما در جریان آن با عده ای رایزنی هایی درباره چنین ایده ای نیز کرده، اما هیچ برنامه ریزی برای ʺسهم دهی“ در کار نیست.

وی در پاسخ به این سوال که آیا آقای کروبی در جریان چنین سفر و طرحی هست گفت که او طی هفت ماه گذشته در حصر بوده و مشخصا از این سفر اطلاعی ندارد؛ اما بطور کلی ʺقطعا از صحبت با گروه های مخالف و یافتن راهکاری برای آینده ایران استقبال“ می کند.

آقای واحدی پیشتر به بی بی سی گفته بود که از نظر او نظام جمهوری اسلامی، با آن قرائتی که مهدی کروبی قبول داشته، سرنگون شده است.»

در پایان گزارش، چنین آمده است:
«علاوه بر او، اردشیر امیر ارجمند، مشاور میر حسین موسوی، از دیگر رهبران جنبش اعتراضی مردم ایران که همراه با آقای کروبی در حصر به سر می برد، هم در پاریس به فعالیت های سیاسی و تماس با گروه های مختلف مشغول است.»

نکته های بسیار جالب و آموزنده ای از گفته های مجتبی واحدی و شیوه ی درمیان نهادن آنها از سوی «بی بی سی» می توان برکشید. در اینجا، تنها به برخی از آنها اشاره می کنم؛ ولی پیش از آن، این نکته را به آقای واحدی، اردشیر امیرارجمند و دیگرانی که به عنوان مشاور و نماینده این و آن در پاریس، لندن و سایر مرکزهای کشورهای متروپل سرمایه داری، سرگرم گفتگو یا شاید چانه زنی و زمینه سازی برای داد وستد بر سر منافع ملی ایران هستند، یادآور می شوم:
هنگام کلی گویی و عبارت پردازی های عمومی دیگر گذشته است. چنین کلی گویی هایی، اگر در گذشته چندان زیانبار نبود و به زودی به دست فراموشی سپرده می شد، در شرایط کنونی بخوبی مورد استفاده ی امپریالیست ها و اپوزیسیون وابسته و ضدانقلابی ایران (دربرگیرنده ی شاه پرستان، مشروطه خواهان لیبرال، سازمان دوزخی مجاهدین خلق، اصلاح طلبان اسلامی ـ امریکایی و برخی گروهک های دیگر) قرار می گیرد. اینگونه کلی گویی ها، تنها بر نگرانی اپوزیسیون پیشرو و انقلابی درون و برون ایران و شک و تردیدشان نسبت به کسانی چون شما که عنوان مشاور این و آن را یدک می کشید، می افزاید. اپوزیسیون پیشرو و انقلابی ایران، روش های شناخته شده به نام «فشار از پایین و چانه زنی از بالا» و هرگونه گفتگو و بده بستان سیاسی پشت پرده را برنمی تابد. اگر براستی آدم های دوستدار میهن خود و پاسخگو به اکنون و آینده ی آن هستید، باید روشن و مشخص سخن بگویید و از هرگونه کلی گویی بپرهیزید. این نکته در درجه ی نخست اهمیت است.

در پیوند با گفته های بازگوشده از زبان آقای واحدی، پرسش ها و نکته های زیر را بگونه ای فشرده یادآور می شوم:
ـ تشکل فراگیری که در میان نهاده اید، از دیدگاه شما، دربرگیرنده ی کدام «گروه های مخالف و منتقد حکومت ایران» خواهد بود؟ آیا، چنین ساختاری، شاه پرستان، مشروطه خواهان لیبرال، سازمان مجاهدین خلق، اصلاح طلبان شناخته شده ی اسلامی ـ امریکایی و گروهک های وابسته به بیگانگان را دربر می گیرد؟  آقای کروبی «از صحبت با [کدام] گروه های مخالف [برای] یافتن راهکار ... آینده ایران استقبال می کند»؟ چرا آنها را بگونه ای مشخص نام نمی برید؟
ـ از دیدگاه شما، چنین ساختاری (به گفته شما: تشکّل) چه آماج های دور و نزدیکی برای آینده ایران پیش بینی و در دستور کار می نهد؟
ـ منظور شما از «... همانطور که در برخی دیگر از کشورهای دنیا تجربه شده» چیست؟ آیا، منظورتان همان کشورهایی است که «بی بی سی» در همین گزارش و به گمان خود از زبان شما یاد نموده است؟ اگر آری، با چه رویکردی؟ آیا شما آنچه که بگونه ای مشخص در لیبی رویداده، مثبت و به سود توده های مردم آن کشور ارزیابی می کنید؟
ـ منظور شما از اینکه «هم مردم ایران بدانند که تکلیفشان با کیست و هم اگر قرار شد کشورهای دیگر طرف مذاکره ای داشته باشند، بدانند» چیست؟چرا مردم ایران باید در امری که از هر جنبه ی آن (حقوقی، ساختاری، اجتماعی و ...) به خود آنها مربوط است، با کشورهای دیگر طرف مذاکره شوند؟
ـ منظور شما از کاربرد عبارت «مردم ایران» چیست؟ به عنوان نمونه ای ساده، آیا کسی چون حبیب الله عسگراُلادی با آدمی چون حبیب الله پیمان، با آنکه هردو حبیب خدا هستند، می توانند در یک جبهه بگنجند؟
ـ شما و کسی که نماینده ی وی هستید، کدام بخش یا بخش هایی از «مردم ایران» را نمایندگی می کنید؟
ـ منظور شما از «چتری [که] همه گروه هایی که به نحوی مخالف و منتقد حکومت ایران هستند در آن جای بگیرند و ظرفیت این را داشته باشد که به همه بباوراند که بدنبال انحصار طلبی نیست و باید مورد تایید مردم ایران باشد.» چیست؟ آیا همه گروه هایی که به نحوی مخالف و منتقد حکومت ایران هستند، در زیر یک چتر جای می گیرند؟ ظرفیت انحصار طلب نبودن شان چگونه، با چه ابزارهایی و بوسیله ی چه کسانی اندازه گیری می شود؟ چنین کسان یا بهتر بگویم: داورانی را از کجا می یابید؟ و آنها چگونه می توانند مورد تایید مردم ایران قرار بگیرند؟
ـ آیا به نیروی توده های مردم ایران در انجام دگرگونی دیگری در کشورمان باور دارید؟ اگر آری، چرا جُستار «کنگره ملّی» را در بیرون کشور و میان گروه های اپوزیسیونی که بسیاری از آنها کم ترین ریشه ای در میان توده های مردم ایران ندارند، پیش کشیده اید؟ و اساسا چنین کنگره ای با نام ملّی، بدون تایید توده های مردم ایران چه معنایی دارد؟
ـ آیا فکر نمی کنید که تماس های شما یا هر کس دیگری به نمایندگی این یا آن جریان اجتماعی، تنها در چارچوب گفتگو  میان حزب ها و سازمان های شناخته شده با پشتوانه اجتماعی ـ تاریخی سازنده و ثمربخش خواهد بود؟
ـ آیا چنانچه «نظام جمهوری اسلامی، با آن قرائتی که مهدی کروبی قبول داشته، سرنگون شده» به معنای فراهم نمودن زمینه های انقلابی دیگر در ایران است؟ آیا با چنین دیدگاهی همزبان و همدل هستید؟ اگر آری، چرا با هیچکدام از نیروهای چپ ایرانی به گفتگو ننشسته اید؟ آیا از برداشتن چنین گامی می ترسید؟
ـ آیا راهکارهای دیگری با یاری کشورهای دیگر جستجو می کنید؟ اگر آری، آیا به معنای ناباوری به نیروی توده های مردم ایران در انجام دگرگونی ها نیست؟ آن کشورها کدامند؟
ـ از آزمون دردناک لیبی، چه آموخته اید؟

ب. الف. بزرگمهر       ۲۱ شهریور ۱۳۹۰

http://www.behzadbozorgmehr.com/2011/09/blog-post_8664.html

افزوده های درون [ ] از آن من است.    ب. الف. بزرگمهر
  

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!