«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۱ بهمن ۷, شنبه

اگر ریگی به کفش نداشت ... ـ بازانتشار


دو خبر زیر از دو خاستگاه گوناگون، نشانه ی بخشی از نبردی است که در حاکمیت رژیم سرتاپا تبهکار جمهوری اسلامی بر سر قدرت بیش تر جریان دارد. چنین نبردی برخلاف آنچه برخی و از آن میان «کلّه مکعبی ها» می پندارند یا چنین وانمود می کنند، پیگیری آنچه که در نخستین سال های انقلاب جریان داشت و به «نبرد که بر که» آوازه یافت، نیست. مهم ترین نمودار پایان آن نبرد که چراغ سبز و خوشخدمتی آشکار سردمداران جمهوری اسلامی به امپریالیست ها را نیز دربر داشت، یورش گسترده به سازمان ها و حزب های چپ و دستگیری و کشتار بخش عمده ای از کمیته ی مرکزی و بهترین کادرهای حزب توده ایران بود. از آن پس، روند انقلابی نشیب یافت. دستبرد رهبری جمهوری اسلامی در اصل ٤٤ قانون اساسی به سود بزرگ سرمایه داران ایران و جهان، واپسین میخ تابوت این روند بود و شکست همه سویه ی انقلاب بهمن ۵۷ را در پی داشت.

برای آنها که سری برای اندیشیدن دارند، شاید تنها یادآوری همین نکته بس باشد که رویدادهای "گزینش" ریاست جمهوری سال ١٣٨٨، چه جنبه ی کودتایی و خزنده ی آن با زمینه سازی برای بیرون آوردن نامزدی دلخواه رهبری از صندوق رای و در پی آن دستکاری آرای مردم و چه آنچه با عنوان «مهندسی اجتماعی» با کوشش بورژوازی لیبرال ایران و همدستان امپریالیست آن در کشورمان شکل گرفت، به تنهایی و بی نیاز به یادآوری دیگر فاکت ها، نمودارِ پایانِ دوره ای از روند انقلابی در میهن مان است. اگر قرار باشد برای روندی که بویژه از آن پس تاکنون در حاکمیت کشورمان جریان داشته و دارد ـ و یک سر آن نیز همچشمی همه ی جناح های آن برای همدستی و همداستانی با امپریالیست ها، بویژه «شیطان بزرگ» است ـ نامی نهاد، این نام «نبرد گُه بر گُه» است!

درباره ی رییس جمهوری که از ابتدای روی کار آمدنش تاکنون در کردار و سنجشی نسبی، نقشی بس تبهکارانه تر از پیشینیان خود در همه ی جنبه های اقتصادی ـ اجتماعی و سیاسی ایران داشته، بی بزرگنمایی بیجای این نقش و با بدیده گرفتن مقاومت سرسختانه ی بورژوازی لیبرال و همه ی نیروهای تاریک اندیش و شکمباره ای که بر سفره ی گسترده ی ملت ایران چریده اند، به نکته های زیر می توان اشاره نمود:
  •  اگر ریگی به کفش نداشت، آنگاه که تهدید به افشای نام دزدان و رشوه خواران نمود و بارها و بارها، گاه تنها سرنخی از آن ها را بگونه ای نارسا و ناروشن در میان گذاشت، دلیرانه این کار را به فرجام می رساند و تنها به تهدید بسنده نمی کرد؛ تهدیدهای وی، چنانچه پس از آن بیش تر روشن شد، تنها نشان از باجگیری داشت و به این کار نیز تا اندازه ای کامیاب شد؛
  •  اگر ریگی به کفش نداشت، بدترین و ضدمردمی ترین سیاست های بنگاه های اقتصادی امپریالیستی که پیشینیان وی شهامت انجام آن را نیافته بودند و از آن میان سیاست های ضدکارگری و از میان برداشتن یارانه ها را به اجرا درنمی آورد؛ گرچه در اینجا باید حتما یادآور شد که این سیاست ها در برابر پاداش هایی ناچیز از سوی رهبری نیرنگباز و ابزار دست همه ی جناح های واپسگرای اجتماعی ایران که از این سیاست ها سودهای کلان برده و می برند، به دست وی به اجرا درآمد؛
  •  اگر ریگی به کفش نداشت، آنگاه که ولی به اصطلاح فقیه، آن بخش کوچک مسوولیت وی را در زمینه ی گزینش این یا آن وزیر نیز از دستش بیرون آورد و تنها نامی بی آرش از «تدارکاتچی» خویش برجای نهاد، با اعلام روشن و رسای نابکاری ها به ملت ایران، از مقام خود کناره گیری می نمود. خود وی بارها اعلام نموده که «من هیچکاره ام» (!) و در واپسین سخنرانی اش نیز درباره ی روش نادرست و ناپسند وزیر ارشاد خود همین بیچارگی و دست بستگی را با گفتن اینکه «... چون من نمی توانم به وی دستور بدهم» به نمایش می گذارد. البته بسیاری از مردم در این میان ـ حتا بیش از خود وی! ـ بخوبی دریافته و آگاهند که که وی در بیش تر موردها ابزار دستی بیش نبوده است؛
  •  اگر ریگی به کفش نداشت، آنگاه که برای نخستین بار روشن شد که سخنانش درباره ی اسراییل، با نادیده گرفتن درستی یا نادرستی آن ها، در کردار به سود آن رژیم اشغالگر از آب درآمده و رسانه های سیهونیستی ـ امپریالیستی از این سخنان نابجا، سوژه هایی تر و تازه برای از زیر ضربه بیرون آوردن اسراییل ساخته و آن را بخوبی بکار می برند، دیگر آنگونه سخن نمی گفت و دستِ کم زبان در کام می کشید. چند روز پیش، وزیر دفاع ایران نیز سخنانی در همین زمینه بر زبان رانده بود که از دیدِ من بسی منطقی تر و با سمتگیری سیاسی درست تری نسبت به آنچه احمدی نژاد یا حتا وزیر امور ماله کشی اش (وزیر امور خارجه) بر زبان می رانند، است؛
  • اگر ریگی به کفش نداشت، پادوی برقراری هماوندی نزدیک تر میان "رهبر عظیم الشّان" (که خدا انشاء الله نصف شان کند!) و "برادر باراک حسین" نمی شد و پایش را از آن فراتر نمی گذاشت که همراه با دستیار جن گیرش با «شیطان بزرگ» دست به ساخت و پاخت های جداگانه بزند؛ "مرده" ای که وقتی رویش دادند، نه تنها به کفن خود رید که نزدیک بود ک.. مرده شور خود (ولی فقیه) نیز بگذارد*؛
  • اگر ریگی به کفش نداشت، هوس رضاشاه دوم شدن به سرش نمی زد و دستِکم این نکته ی ساده را درمی یافت که «رضا نیم پهلوی دوم» نیز روی دست شان باد کرده و مردم ایران این تجربه ی تلخ تاریخی را خوشبختانه هنوز از یاد نبرده اند؛
  •  اگر ریگی به کفش نداشت، با حیف و میل کردن بودجه ی عمومی یا آنگونه که تازی صفتان می گویند: «بیت المال»** ، «اره و اوره و شمسی کوره» را هربار با خود به سازمان ملل و جاهای دیگر راه نمی انداخت که آبروی ایران را بیش از پیش ببرند؛
  • اگر ریگی به کفش نداشت، خرافات مذهبی پیرامون ظهور مهدی، امام دوازدهم ساخته ی ذهن و رویای شیعیان را دامن نمی زد و گونه های دیگری از مفتخواران و شکمبارگان به نام «جن گیر» و «وصل به ولایت آقا امام زمان» و مانند آن ها را برای بیرون راندن همچشم خود به میدان نمی آورد؛
  •  اگر ریگی به کفش نداشت، لاس خشکه زدن با بورژوازی لیبرال ایران و نمایندگانش چون هاشمی رفسنجانی را کنار می گذاشت و قاطعانه و استوار به اندازه ی توان خود با همه ی زالوهای اجتماعی ایران می رزمید؛
  •  اگر ریگی به کفش نداشت، تنها به عکس یادگاری گرفتن با فیدل کاسترو، هوگو چاوز و رهبران چپ جهان بسنده نمی کرد و از تجربیات گرانقدر آن ها برای پیشبرد کار توده های مردم در کشور خود می آموخت!

آیا وی گامی کوچک در این زمینه ها به سود توده های مردم برداشته است؟ نه! همه ی نمودها و نشانه ها گواه آن است که دست وی نیز در همان آشی است که واپسگرایان و تاریک اندیشان و همه ی زالوهای اجتماعی برای توده های مردم میهن مان بار گذاشته اند. آن ها که از وی و گروه پیرامونش به پندار خود در برابر جناح دیگری از حاکمیت پشتیبانی می کنند، در بهترین حالت، کلاه بر سر خود نهاده، گُهی را بر گُه دیگر ترجیح داده اند. ارزانی خودشان باد!

ب. الف. بزرگمهر      ١٤ مهر ماه ١٣٩١

* دو زبانزد توده ی ای در این باره:
اگر به مرده رو بدهی به تخت [یا تخته] و تابوت [یا به کفنش] تِر می زند [یا می ریند]!
اگر به مرده رو بدهی ک.. مرده شور می گذارد!

** آه که چه اندازه از اینگونه واژه های تازی نفرت دارم

|||||||||||||||||

بنا بر اعلام یک منبع آگاه، رئیس جمهور قصد دارد بزودی از زندان اوین بازدید نماید.

در این برنامه رئیس جمهور از همه بندها و بخش های زندان اوین بازدید خواهد کرد.

این منبع آگاه هدف از انجام این بازدید را آگاهی رئیس جمهور از وضعیت زندانها، بررسی راهکارهای عملی جهت تعامل و همکاری بهتر قوای مجریه و قضائیه جهت بهبود وضعیت زندان ها، آگاهی از مشکلات زندانیان بویژه زندانیان مالی و دیه و... عنوان کرد.

وی  گفت: زمان دقیق این بازدید مشخص نیست ولی پیش بینی می شود بزودی انجام شود.
وزیر دادگستری و برخی از مسئولان عالی قضایی، رئیس جمهور را در این بازدید همراهی خواهند کرد.


هرگونه بازدید از زندان اوین تابع مقررات و ضوابط است
خبرگزاری فارس: مدیر کل روابط عمومی و تشریفات قوه قضائیه گفت: هرگونه بازدید افراد و اشخاص از زندان اوین تابع مقررات و ضوابط خاص است.
 
حسن رحیمی مدیر کل روابط عمومی و تشریفات دستگاه قضایی کشور در گفت وگو با خبرنگار قضایی فارس درباره خبر برخی از رسانه ها مبنی بر بازدید رئیس جمهور از زندان اوین گفت: بازدید از زندان اوین تابع مقررات و ضوابط ویژه ای است.

وی افزود: برای بازدید از زندان اوین یا هر کدام از بخش های دیگر قوه قضاییه باید تشریفات و ضوابطی که برای این گونه کارها در نظر گرفته شده انجام شود سپس امکان بازدید فراهم شود.

مدیر کل روابط عمومی و تشریفات دستگاه قضایی کشور گفت: هنوز از سوی نهاد ریاست جمهوری برای این بازدید هماهنگی های لازم انجام نشده است.

پیش از این برخی از رسانه ها خبری مبنی بر بازدید احمدی نژاد از زندان اوین و بخش های مختلف این زندان داده بودند و هدف رئیس جمهور را آگاهی از وضع زندانیان اعلام کرده بودند.


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!