«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۱ بهمن ۷, شنبه

نکته هایی چند در هماوندی با بیرون راندن غیرقانونی منصور اسالو از سندیکای کارگران «شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه»


هنوز بسیاری چیزها پیرامون چرایی و چگونگی بیرون آمدن منصور اسالو از ایران روشن نیست؛ با این همه، شایعات سازمان یافته ای نه تنها در این باره که درباره ی فرزندان وی، اتهامات مالی و حتا اخلاقی در بسیاری تارنگاشت ها و از آن میان تارنگاشت چپ نمایی که از همان آغاز بکارش نظر خوبی به آن نداشته ام*، درج شده است.

با آنکه اینجانب هنوز از چند و چون ماجرا چندان آگاهی ندارم، دو نکته ی زیر برایم از روز روشن تر است:
الف ـ کوشش دیوانه وار رژیم تبهکار، ضدملی، ضدخلقی و ضد کارگری جمهوری اسلامی برای روفتن و از میان بردن سندیکاها و ساختارهای کارگری که بیگمان، بدنام نمودن رهبران آن نیز بخشی از این کوشش را دربرمی گیرد؛ و
ب. همسویی هرچه بیش تر و هر روز بیش از پیش حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی با سیاست های اهریمنی کشورهای امپریالیستی که بی هیچ گمان و گفتگو با رژیم های واپسگرا در همه ی کشورهای جهان و بویژه کشورهای وامانده ی اسلامی در سرکوب و از میان برداشتن ساختارهای توده ای ـ کارگری و جنبش های چپگرا همدست و همیار هستند؛ نمونه ی روشن آن، چگونگی کشته شدن پرسش برانگیز سه زن پیکارگر کرد ترکیه در فرانسه است که گمانه ی دست داشتن یا دستِ کم چشم فروبستن دستگاه پلیسی ـ امنیتی فرانسه در آن هم اکنون نیز تا اندازه ای روشن و آشکار است.

درباره ی کشور خودمان، این نکته را نیز باید بیفزایم که برخلاف کشورهایی چون عراق، لبنان، افغانستان و دیگر کشورهایی که هنوز روابط تباری ـ خاوندی بر آن ها فرمانرواست و از سنت نیرومند پیکار توده ای و چپ مانند آنچه در ایران دوره ی مشروطه به این سو و بویژه در سال های ١٣٢٠ ـ ١٣٣٢ صورت پذیرفته و مهر و نشان تاریخی خود را بر همه ی رویدادهای پس از آن در میهن مان زده، برخوردار نیستند، امپریالیست ها و همدستان واپسگرایشان در ایران که بخش عمده ای از حاکمیت الله کرم و نیروهای اسلام پناه پیرامون آن را دربرمی گیرد با کارزار دشوارتری در آینده روبرو خواهند بود. درست به همین انگیزه است که سرکوب و نابودی سندیکاهای کارگری و ساختارهای صنفی ـ توده ای زحمتکشان دست ورز و اندیشه ورز در میهن مان از اندازه های ددمنشی بی پیشینه ای برخوردار می شود.

نکته ی دیگری نیز در هماوندی با چگونگی اخراج منصور اسلو به چشم می خورد و آن چگونگی بیرون راندن و کنارنهادن وی از سندیکای کارگران «شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه» است. به این نکته، کارگری آگاه در یکی از تارنگاشت ها چنین اشاره نموده است:
«بر پایه ی اساسنامه های ساختارهای های صنفی، تنها مجمع عمومی حق کنار نهادن اعضای خود را دارد»!

ب. الف. بزرگمهر   هفتم بهمن ماه ١٣٩١

نام آن را «تارنگاشت مگوزید بر ما!»، گذاشته ام. ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!