«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۱ آبان ۳۰, سه‌شنبه

چگونه خودفروخته ای زیر سایه ی «چراغ آزادی» حقیقت را پایمال می کند!


مردک خودفروخته، نوشته ی بی ارزش خود را چنین آغاز نموده و کسی آن را در تارنگاشت خود درج کرده است:
«اسلامگرایان و مارکسیست‌ها برای انتقاد از لیبرال دمکراسی‌ها فساد اخلاقی و فحشا را در نظام سیاسی لیبرال گسترده و ذاتی معرفی می کنند (می گویند زن در این نظام‌ها کالاست) و در میان پیروان خود نیز گوش‌هایی برای این تبلیغات یافته‌اند، گرچه در نظام‌های مارکسیستی و اسلامگرا فحشا و فساد اخلاقی (به همان معنایی که اراده کرده اند) نه تنها از میان نرفته بلکه شیوع داشته و زن شیئیت بیشتری یافته است. ببینیم آیا لیبرال دمکراسی طرفدار تن فروشی و کالا شدگی زنان است و آیا کدام یک از این رژیم‌ها در مدعیات خود در این قلمرو سازگار تر و در کاهش آلام و رنج‌های انسانی موفق تر عمل کرده‌اند یا می کنند.»*

هنوز به نام نویسنده ی آن باریک نشده ام؛ برایش می نویسم:
«در کدام نظام مارکسیستی، زن به عنوان کالا نگریسته شده و از وی برای روسپیگری بهره برداری شده است؟! این دروغ محض است. نظام مارکسیستی در کالبد اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی برای نخستین بار در تاریخ نه تنها زنان را از بردگی و جنس دوم بودن در آن اتحاد بزرگ خلق های از یوغ رسته، رهانید که تاثیر بسزایی بر پیکار جنبش برابری خواهی زنان در همه ی کشورهای جهان و از آن میان کشورهای به اصطلاح پیشرفته ی سرمایه داری باختر نهاد. چنین تاثیری را در کشور خودمان ایران، بسیاری از زنان آگاه و پیکارگر از نزدیک لمس کرده و با آن آشنا هستند.

نخست پنداشته بودم که کسی کم وبیش گمنام، شاید دانشجویی تازه دست به قلم گرفته، یاوه هایی چون ... در نظام‌های مارکسیستی و اسلامگرا فحشا و فساد اخلاقی ... نه تنها از میان نرفته بلکه شیوع داشته و زن شیئیت بیشتری یافته است.** را نوشته و دوغ و دوشاب را ناآگاهانه به هم آمیخته است؛ نگاهم که به نام آن مزدور فرومایه ی بیگانه در زیر نوشته افتاد، همه چیز روشن شد. ولی اگر چنان مزدوری در شرایطی که جوانان میهن مان نیازمند و تشنه ی آگاهی و دانش بیش تر هستند، دانسته و آگاهانه خاک به چشم حقیقت می پاشد و برای آن در سایه ی «چراغ آزادی» مزد از ارباب می ستاند، بر آن کسی یا کسانی که چنین دروغ هایی را می پراکنند، چه نامی باید نهاد؟!»

ب. الف. بزرگمهر    ٣٠ آبان ماه ١٣٩١

* لیبرال دمکراسی و بازار تجارت جنسی، مجید محمدی، «چراغ آزادی»

** همانجا

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!