«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۱ آذر ۱, چهارشنبه

آدمی دورو یا بزی بخت برگشته؟!

رویایی که به واقعیت نپیوست!

«”بَرَک حسین“ هنگامی که به ریاست جمهوری ایالات متحد برگزیده (یا بهتر است بگویم: برگمارده) شد، تا اندازه ای رویای ”آبراهام لینکلن“ شدن را نیز در سر می پرورانید. وی برای تحویل گرفتن مقام ریاست جمهوری آن کشور با قطار همان مسیری را از فیلادلفیا به سوی واشنگتن پیمود که در سال ١٨٦١ ”آبراهام لینکلن“ آن را پیموده بود؛ رییس جمهوری که کارهای نیکی از خود برجای نهاد و سرانجام به دست ”از ما بهتران“ آنجا به آن جهان رهسپار شد.»*

اینک می گوید و درست نیز می گوید:
«هیچ کشوری در روی زمین نیست که تاب موشک باران روی شهروندان خود را از بیرون مرزهایش داشته باشد.» (١٨ نوامبر ٢٠١٢)؛ درست هنگامی که موشک های یانکی در زمان ریاست جمهوری وی بارها و بارها خاک کشورهای پاکستان و افغانستان را نشانه گرفته و مردم بیگناه بسیاری را به خاک و خون کشیده اند. تصویر روبرو، تنها منطقه های بمباران شده در خاک پاکستان را نشان می دهد.

اکنون، پدیدار شدن هرچه بیش تر آینده ای که آدمی در روی کره ی زمین ناچار به روشن نمودن تکلیف خود با سامانه ی تبهکار سرمایه داری است و تبهکاران و آدمکشان را از بلندپایگان نظامی گرفته تا سیاستمدار یا به پای میز دادرسی کشانده یا تیری در مغزشان خواهد نشاند، برخی از این خودفروختگان را دستِ کم درباره ی زندگی خود، خانواده، بچه ها و حتا نوه هایشان اندیشناک نموده و خواهد نمود. باید نیز چنین باشد! خون آن ها و فرزاندان شان، رنگین تر از خون مردم و فرزندان پلستین، افغانستان، پاکستان و جاهای دیگر نیست و دیر یا زود سزای کردار خود را در همین جهان خواهند دید. آنها که اندکی باهوش ترند، نیک درمی یابند که سرانجام چون دستمال کهنه ی چرکینی به دور افکنده خواهند شد.

ب. الف. بزرگمهر   یکم آذر ماه ١٣٩١


* «گامی دیگر در فرارویی جنگ پنهانی به جنگی آشکار!»، ب. الف. بزرگمهر، ١٢ دی ماه ١٣٩٠

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!